وزن كلمه هاي عربي
وزن كلمه هاي عربي با سه حرف «ف، ع، ل» كه حروف اصلي كلمه «فعل» هستند نشان داده مي شود. به اين صورت كه سه حرف «ف، ع، ل» به ترتيب در برابر حروف اصلي هر كلمه قرار داده مي شود و براي كلمات رباعي و خماسي حرف «ل» تكرار مي شود. سپس حركت هر حرف و حروف زائد قبل و بعد هر حرف عيناً براي سه حرف «ف، ع، ل» تكرار مي شود. كلمه ساخته شده وزن كلمه محسوب مي شود. وزن «يَفْعُلُ» به همين صورت براي فعل «يَبْلُغُ» ساخته شده است.
وزن فعلهاي ماضي و مضارع از ثلاثي مجرد
وزن فعلهاي ماضي و مضارع از ثلاثي مجرّد سماعي است. فعل ماضي از ريشه فعل گرفته مي شود و فعل مضارع از فعل ماضي ساخته مي شود. براي ساختن فعل مضارع از فعل ماضي، بر هر وزني كه باشد، يكي از حروف مضارع «ي ، ت ، ا ، ن ،» به صورت مفتوح به اوّل فعل ماضي اضافه مي شود، اوّلين حرف اصلي«فاءالفعل» ساكن مي شود، حركت دوّمين حرف اصلي«عين الفعل» با توجّه به كتاب لغت نوشته مي شود، و سوّمين حرف اصلي«لام الفعل» به صورت مضموم در آخر مي آيد. براي مثال با توجّه به كتاب لغت به دست مي آيد كه از ريشه «ذِكْر = بيان كردن، به ياد آوردن و فراموش نكردن» يك فعل ماضي بر وزن «فَعَلَ» آمده است. در كتاب لغت جلو سه حرف «ذ، ك، ر» آمده است «ذَكَرَ -ُ ذِكْراً و تَذْكاراًُ » سپس معاني متفاوت با مفعولهاي مختلف را جلو آن آورده است. «-ُ» پس از فعل ماضي نشانه عين الفعل فعل مضارع از اين ريشه است كه در ثلاثي مجرّد سماعي است و حتماً بايد آن را از كتاب لغت به دست آورد و به خاطر سپرد. با توجّه به روش ساختن فعل مضارع و دانستن حركت عين الفعل مضارع از هر ريشه مي توان فعل مضارع را از فعل ماضي به دست آورد. از آنجا كه فعل ماضي همواره مبني بر فتح است و هرگز حركت آخر آن غير از فتحه نيست و حرف اوّل ماضي معلوم از ثلاثي مجرّد نيز فتحه است، وزن فعل ماضي از ثلاثي مجرّد با اختلاف حركت عين الفعل آن خارج از سه وزن « فَعَلَ ، فَعِلَ، فَعُلَ » نيست. وزنهاي فعل مضارع براي هر يك از اين فعلهاي ماضي نيز از شش وزن زير خارج نيست.
« فَعَلَ ، يَفْعَلُ » ، « فَعَلَ ، يَفْعِلُ » ، « فَعَلَ ، يَفْعُلُ » و
« فَعِلَ ، يَفْعِلُ » ، « فَعِلَ، يَفْعَلُ » و « فَعُلَ، يَفْعُلُ »
اقسام كلمه از نظر حروف اصلي
كلمه از نظر حروف اصلي بر دو قسم است:
1- كلمه اي كه در حروف اصلي آن هيچ يك از حروف علّه(واو، ياء، الف منقلبه)، حروف تكراري و همزه نباشد. به اين كلمه سالم گفته ميشود. مانند: «حَمِدَ» حروف اصلي كلمه اَلْحَمْدُ، «بَلَغَ» حروف اصلي كلمه يَبْلُغُ، «ضَمِنَ» حروف اصلي كلمه ضَمَّنَ، «نَعَمَ» حروف اصلي كلمه نَعْمَاءَ
2- كلمه اي كه در حروف اصلي آن يكي از حروف علّه(واو، ياء، الف منقلبه)، حروف تكراري و همزه باشد. به اين كلمه ناسالم نيز گفته مي شود. اين كلمه بر حسب آنكه دليل سالم نبودنش كداميك از حروف علّه، حروف تكراري يا همزه باشد به كلمه «معتل»، «مضاعف» «مهموز» تقسيم مي شود.
«كلمه معتل» كلمه اي است كه يكي از حروف اصلي آن حرف علْه باشد. حروف علّه عبارتند از: «واو»، «ياء» و «الف منقلبه». اگر يك كلمه هيج حرف علّه نداشته باشد صحيح نام دارد. الف منقلبه الفي است كه در اصل «واو» و «ياء» بوده و به الف تبديل شده است. حرف علْه گاهي براي سهولت در تلفّظ تغيير مي كند به اين تغيير «اعلال» مي گويند. تغيير گاهي ساكن شدن حرف علّه، گاهي حذف حرف علّه و گاهي تبديل حرف علّه به حرفي ديگر است. مانند: كلمه «قَائِل = گوينده». قَائِل اسم فاعل از فعل ماضي قَالَ است. قَالَ در اصل قَوَلَ بوده است و «واو» متحرّك آن به دليل مفتوح بودن حرف قبل از آن تبديل به «الف» شده است. اين الف همان الف منقلبه است كه در اسم فاعل به اصل خود يعني «واو» برگشته «قَاوِل» ميشود. حرف «واو» در كلمه قَاوِل بعد از «الف زايد اسم فاعل» قرار گرفته و تبديل به همزه شده است. مبحث اعلال قواعد ويژه اي دارد كه هنگام بررسي مثال هر قاعده در نهج البلاغه مطرح خواهد شد.
در كلمه معتل بر حسب آنكه حرف علّه به جاي كدام يك از حروف اصلي «فاءالفعل» يا «عين الفعل» يا «لام الفعل» باشد به معتل الفاء يا مثال، معتل العين يا اجوف و معتل اللام يا ناقص تقسيم مي شود. همچنين هر يك از اين اقسام بنا بر اينكه حرف علّه «واو» يا «ياء» باشد به دو قسم «واوي» و «يايي» تقسيم مي شوند. مانند: «مَوْجُودٌ، ريشه آن وجد» مثال واوي است. «يَنَالُ، ريشه آن نيل» اجوف يايي است. «يُحْصي، ريشه آن حصي» ناقص يايي است. گاهي يك كلمه دو حرف علّه دارد. اگر دو حرف علّه در كنار يكديگر قرار گيرند به آن لفيف مقرون مي گويند. در صورت جدايي دو حرف علّه از يكديگر به آن لفيف مفروق مي گويند.
ممكن است يك كلمه هم مهموز باشد و هم معتل مانند: «يُؤَدّي، ريشه آن ادي» كه هم مهموزالفاء است و هم معتل اللام(ناقص يايي). يا ممكن است يك كلمه هم مهموز باشد و هم مضاعف. يا ممكن است يك كلمه هم معتل باشد و هم مضاعف.
«كلمه مضاعف» كلمه اي است كه دو حرف اصلي آن مانند يكديگر باشد. مانند: كلمه «اَلْعَادُّون» كه ريشه آن «عدد» است، يعني عين الفعل و لام الفعل آن حرف «دال» است. يا كلمه «حَقَّ» كه ريشه آن «حقق» است. يعني عين الفعل و لام الفعل آن حرف «قاف» است. يا كلمه «حَدٌّ» و كلمه«مَحْدُودٌ» كه ريشه آنها «حدد» است. يعني عين الفعل و لامالفعل آن حرف «دال» است. هرگاه در كلمه مضاعف دو حرف همانند در كنار يكديگر قرار گيرند به طوري كه حرف اوّل ساكن باشد و حرف ديگر متحرّك، يكي از حروف همانند نوشته شده بالاي آن علامت تشديد -ّ گذاشته مي شود. حركت اين حرف مشدّد همان حركت حرف دوّم است. اين عمل «ادغام» نام دارد. تشديد در هر كلمهاي نشانه ادغام دو حرف همانند است. ولي دو حرف همانند و تشديد در يك كلمه همواره نشانه مضاعف بودن كلمه نيست، زيرا ممكن است يكي از حروف همانند زائد باشد. مانند كلمه هاي «يُؤَدِّي»، «اَوَّلُ»، «اَلتَّصْديقُ».
«كلمه مهموز» كلمه اي است كه يكي از حروف اصلي آن همزه باشد. اگر فاءالفعل كلمه اي همزه باشد به آن «مهموزالفاء» مي گويند. مانند: «اَمَرَ = فرمان داد». اگر عين الفعل كلمه اي همزه باشد به آن «مهموزالعين» مي گويند. مانند: لَأمَ = هماهنگ كرد». اگر لام الفعل كلمه اي همزه باشد به آن مهموزاللام مي گويند. مانند: «جَزَّأ = تجزيه كرد. ريشه آن جزأ است».
با توجّه به اين مقدّمه مي توان خواندن نهج البلاغه را شروع كرد. نكات دستوري ديگر اعمّ از صرف و نحو و لغت با توجّه به ترتيب آن در نهج البلاغه بيان خواهد شد.