سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

مؤلّفه های (4) فرهنگ اسلامی ناشی از ايمان به خدا

6- شکر و پرهيز از ناسپاسی:

خداوند متعال در قرآن کريم شکر را قرين ذکر و ياد خود قرار داده است و مي فرمايد: “فَاذْكُرُونىِ اَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرُونِ” (بقره/152) حقيقت شکر اظهار نعمت است چنان که حقيقت کفري که در مقابل آن است اخفاي نعمت است. اظهار نعمت عبارت است از استعمال آن در محلّي که نعمت دهنده آن را خواسته است، ضمن آن که هميشه با زبان، ثناگوي منعم بوده و در قلب نيز هرگز فراموشش نکند.” (تفسير الميزان، 7/65) اين معنا از شکر درباره ي هيچ يک از نعمت هاي خداوند حاصل نمي شود مگر با کسب علم و آگاهي نسبت به وجود نعمت، شناخت علّت غايي آن نعمت و علم به وجود باري تعالي و صفات کريمه اش که موجب اعطاي آن نعمت شده است. (محجة البيضاء، 7/144) از طرف ديگر نعمت هاي خداوند بي شمار است و تمام خواست ها و نيازهاي انسان به واسطه ي آن تأمين مي شود، چنان که مي فرمايد: وَ ءَاتيكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَاَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْاِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (ابراهيم /34) علّامه طباطبايي رحمه الله در ذيل جمله ي آخر آيه ي شريفه مي گويد: “کفّار (به فتح کاف) به معناي کثير الکفران است يعني بسيار کفران مي ورزد، به خود ستم مي کند و شکر نعمت هاي خدا را بجا نمي آورد، و هم چنان کفران مي کند تا آن که کفران کار او را به هلاکت و خسران منتهي مي سازد.” (تفسير الميزان، 23/94) بنابراين بجاي آوردن شکر، يعني استعمال صحيح و به جاي نعمت، موجب برطرف شدن نيازهاي واقعي انسان است که تکامل وي را در پي دارد، اوّلين ضرر ناسپاسي متوجّه خود انسان مي شود. امّا شکر حقيقي بجاي آورده نمي شود مگر آن که بر علمي نافع متّکي باشد. در سوره ي لقمان مي فرمايد: وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا لُقْمَانَ الحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ‏ٌّ حَمِيدٌ (لقمان/12) کلمه ي حکمت در اين آيه شريفه به معناي معرفت و علمي است که نافع باشد. علّامه طباطبايي رحمه الله ضمن بيان اين مطلب در ذيل آيه ي شريفه مي گويد: “چون شکر عبارتست از بکار بستن هر نعمتي در جاي خودش، به طوري که نعمتِ ولي نعمت را بهتر وانمود کند، و به کار بردن نعمت به اين نحو، محتاج است به اين که اوّل منعم، سپس نعمت هايش، بدان جهت که نعمت اوست شناخته شود، سپس کيفيت بکار بردن در محلّش، به طوری شناخته گردد که لطف و انعام او را بهتر نمايان کند. پس با حکمت دادن به لقمان، او را وادار کرد تا اين مراحل را در شکر طي کند، پس حکمت دادن به لقمان، مستلزم امر شکر نيز هست.” (تفسير الميزان، 32/29) جملات آخر آيه ي شريفه “بي نيازي خداي را خاطر نشان مي سازد، و مي فرمايد فايده ي شکر تنها به خود شاکر عايد مي شود، هم چنان که ضرر کفران هم به خود کفران کننده عايد مي گردد، نه خدا، چون خداوند غني مطلق است و احتياج به شکر کسي ندارد. و چون حميد و محمود است، چه شکرش بگذارند و چه نگذارند، کفران هم به او ضرر نمي رساند.” (همان)

بنا بر آن چه گذشت معلوم مي گردد که در جامعه اي شکر حقيقي خداوند بجاي آورده مي شود که در آن: اوّلاً علم در هر سه رشته ي خدا شناسي، انسان شناسي و طبيعت شناسي در حال پيشرفت و توسعه باشد. ثانياً نيازهاي واقعي انسان ها در هر يک از جنبه هاي فردي و اجتماعي، مادي، عاطفي و عالي شناخته شده براي تأمين آن از نعمت هاي الهي برنامه ريزي هاي صحيح و مفيدي صورت گيرد. بنابراين براي ارزيابي ميزان شکر در يک جامعه بايستي مؤلّفه هايي چون “علم آموزي” (شناخت استعدادها و توانمندي هاي انساني و طبيعي جامعه)، “استقلال” (بهره وري از استعدادها و توانمندي هاي انساني و طبيعي براي رفع نيازهاي جامعه) و “رشد و توسعه” (سعي در ارتقاي استعدادها و توانمندي هاي انساني و طبيعي جامعه و بهره وري بيشتر از آن) به عنوان ارزش هاي اساسي مطرح باشد و همگان در اقامه ي اين ارزش ها کوشا باشند.

پيش از اين به توانايي انسان براي علم آموزي اشاره شد. يکي از راه هاي ارزيابي سطح شکر در جامعه ي اسلامي شناخت سطح علم آموزي در آن است. مهم ترين مؤلّفه هاي “علم آموزي” که شاخص هاي فرهنگي بر اساس آن تنظيم مي شود و معياري براي ارزيابي چگونگي “اهميت علم در جامعه” و “سرعت توسعه ي علم” بدست مي دهد عبارتست از:

            1- دانشمندان و اساتيد

            2- دانشجويان و فارغ التحصيلان مقاطع مختلف

            3- آموزشگاه هاي علمي و دانشگاه ها

            4- آزمايشگاه ها

            5- مراکز پژوهشي و تحقيقاتي

            6- کتابخانه ها

            7- کتب و مقالات

            8- نشريات

            9- فيلم و نوار و سی دی و دی وی دی و ديگر حافظه های جانبی

            10- مؤلّفين و نويسندگان

            11- مترجمين

            12- محقّقين و پژوهشگران

            13- طرح هاي پژوهشي و تحقيقاتي

            14- کنفرانس ها، همايش ها و مسابقات

      15- سفرهاي علمي و تحقيقاتي

            16- گسترش علم در جامعه

            17- کاربرد علم در جامعه

            18- مراکز انتشاراتي و چاپخانه ها

استقلال

اين ارزش از جمله مواردي است که در گذشته و در عصر اوّل اسلام به صورتي که امروز براي جوامع اسلامي مطرح است، مطرح نبوده است. با اين حال از آياتي که مسلمين را به تبعيت از رسول خدا و دوستي نکردن با کفّار و کسب آمادگي براي دفاع از جامعه ي اسلامي مي خواند مي توان وجوب آن را استنباط کرد. اگرچه وجوب عقلي اين ارزش براي احدي پوشيده نيست. از جمله آياتي که مي توان در اين باره بدان استناد کرد آيه ي زير است که انسان ها را از شريک قايل شدن براي خداوند نهي مي کند و ايشان را به انحصار قوّت براي خداوند هشدار و تذّکر مي دهد: “وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ اَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبّ‏ِِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا اَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَ لَوْ يَرَی الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ اَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَ اَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ”(بقره/165) و در آيه ي ديگر عزّت را منحصراً از آنِ خداوند مي داند و کساني را که با کفّار طرح دوستي مي اندازند سرزنش کرده احتمال مي دهد که ايشان عزّت را نزد کفّار جستجو مي کنند: “الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ اَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ اَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا”(نساء/139) اين دو آيه ي شريفه انگيزه هايي را که ممکن است جوامع اسلامي را وادار به روآوري به کفّار و استمداد از ايشان کند، منتفي ساخته تمام توجّه ايشان را متوجّه خداوند مي کند. آيات متعدّدي مؤمنين را به ياوري خداوند بشارت مي دهد از جمله مي فرمايد: “إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فىِ الحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ”(غافر/51) “اين آيه ي شريفه وعده اي نوعي مي دهد يعني براي يک يک اشخاص انبياء و تک تک وقايعي که براي آنان پيش مي آمده است.” (تفسير الميزان، 34/218) همين معنا را در آيات ديگري آورده نصرت رسولان و پيروان ايشان که لشکريان خدا ناميده شده اند را حتمي و مسّلم دانسته است: “وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كلَِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ (صافات/171) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ (صافات/172) وَ إِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ” (صافات/173) علّامه طباطبايي رحمه الله در ذيل اين آيات شريفه مي گويد: “و مراد به (جندنا) جامعه ايست که به امر خدا حرکت کند، و در راه خدا جهاد نمايد، و اين جامعه عبارت است از گروه مؤمنان و يا انبيا به ضميمه ي مؤمنان، که پيرو انبيايند… بهر حال پس مؤمنان مانند متبوعان خود منصورند، هم چنان که در جاي ديگر خطاب به مؤمنان فرموده: “وَ لَا تَهِنُواْ وَ لَا تَحْزَنُواْ وَ اَنتُمُ الْاَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ”(آل عمران/139) و اين حکم يعني نصرت و غلبه حکمي است اجتماعي و غلبه تنها نصيب انبيا و مؤمنين واقعي است، که جند خدا هستند، و به امر او عمل مي کنند، و در راه او جهاد مي کنند، هر جامعه اي که اين عناوين بر آن صادق باشد، يعني ايمان به خدا داشته باشد، و به اوامر خدا عمل کند، و در راه او جهاد نمايد منصور و غالب است، نه جامعه اي که اسامي اين عناوين را دارد و واقعيّت آنها را ندارد، پس جامعه اي که از ايمان جز اسم در آن نمانده باشد، و از انتسابش به خدا جز سخني در آن نمانده باشد، نبايد اميد نصرت و غلبه را داشته باشد.” (تفسير الميزان،33/285) اين معنا در برخي از آيات الهي مورد تأکيد قرار گرفته و نصرت الهي را شامل حال آنهايي مي داند که خداوند را ياري مي کنند: “يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ اَقْدَامَكُمْ”(محمّد(ص)/7)

پس از درک اين معنا که خداوند ياري کننده ي مؤمنين حقيقي و پيروان دين الهي است و اين که تنها ياري کننده ي واقعي خداوند است و اگر خداوند ياري خود را از جماعتي قطع کند جز خواري نصيبي ندارد و چنان که قرآن کريم مي فرمايد: “إِن يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَن ذَا الَّذِی يَنْصُرُكُمْ مِن بَعْدِهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ”(آل عمران/160) خداوند به اين معنا توجّه مي دهد که پيامبر صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با توکّل بر خداوند و اميد رحمت و نصرت او، مي تواند با بسنده کردن بر نيروي مؤمنين به پيروزي نايل آيد. از جمله آياتي که مي توان بدان استناد کرد اين که مي فرمايد: “… فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی اَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ خدا تو را کافي است، اوست که تو را به ياري خود و ياري مؤمنان تأييد کرده است.”(انفال/62) و در آيه ديگري در همين سوره اين معنا را تأکيد کرده مي فرمايد: “يَا اَيُّهَا النَّبىُِّ‏ُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اي پيامبر، خدا و مؤمناني که از تو پيروي مي کنند، تو را بَسَند.”(انفال/64) اگر چه اين دو آيه ي شريفه خطاب به رسول خدا صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است و آيه ي اخير در “بيداء” قبل از شروع جنگ بدر نازل شده است. (زمخشري، الکشّاف، 2/234) لکن نصرت خداوند براي ياري به مؤمنين عموميت دارد و طبق آيه ي 51 سوره ي غافر اين نصرت تنها در هنگامه ي جنگ در ميدان نبرد و مبارزه ي روياروي با دشمن نيست و بر تمام وقايعي که ممکن است در آن دين خدا در مقابل دين کفر قرار گيرد صادق خواهد بود. البتّه آشکار است که ياري مؤمنين در ميدان جنگ رو در رو با دشمن مصاديقي چون فرار نکردن، جنگيدن تا سر حدّ امکان و نايل آمدن به فيض شهادت دارد، در حالي که مصاديق ياري خدا در وقايع ديگر، مصاديقي ويژه و خاصّ خود را خواهد داشت. در تمام اين وقايع اجتماع مسلمين بايستي بر چند اصل کلّي پافشاري کند که مجموع اين اصول حاصلي جز استقلال جامعه ي اسلامي نخواهد داشت. اين اصول عبارتست از:

            1- توکل بر خداوند و اميد به دريافت ياري او (با توجّه به آياتي که گذشت)

            2- قطع اميد از کفّار و ياري نخواستن از ايشان در هيچ يک از جوانب زندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي به گونه اي که به آقايي و سروري آن ها بر مسلمين بينجامد. زيرا اميد به کفّار با توکّل بر خدا منافات دارد و به عزّت و قدرت جامعه اي که منتسب به خداوند قادر و عزيز است خدشه وارد مي سازد.

            3- بَسَنده کردن به نيرو و توان مؤمنين و استعدادهاي طبيعي و صنعتي کشور اسلامي(با توجّه به آيات 62 و64 انفال)

            4- فراهم آوردن تمام استعدادها و توانايي هاي کشور اسلامي اعمّ از توانايي هاي مؤمنين و استعدادهاي طبيعي و صنعتي به گونه اي که دشمنان را از اميد به هرگونه تعدّي و غلبه در هر يک از زمينه هاي ممکن مأيوس سازد. اين اصل، که خود زمينه اي براي توسعه و رشد و شکوفايي استعدادهاي پنهاني در جامعه ي اسلامي نيز هست، را مي توان از آيه ي 60 سوره انفال استنباط کرد، می فرمايد: “وَ اَعِدُّوا لَهُم مَا ٱسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ ءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ْءٍ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ اَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ”(انفال/60)

اين که استقلال را يکي از ارزشهاي ناشي از “شکر” دانستيم به علّت وجود همين اصل از اصول استقلال است. زيرا با در نظر گرفتن معناي شکر، که عبارتست از به کار گرفتن و استعمال نعمت در محلّي که مُنعِم و نعمت دهنده خواسته است، و انطباق امر تکوين و تشريع، رشد و شکوفايي استعدادهاي فرد فرد جامعه ي اسلامي به گونه اي که تمام زمينه هاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي را شامل شود، از طرفي به کارگيري نعمت در محلّ خواسته شده و همراهي با امر تکوين و شکر عملي خواهد بود و از طرف ديگر ياري خداوند و اطاعت از امر تشريع است که نهايتاً به عدم وابستگي و بي نيازي جامعه ي اسلامي مي انجامد و استقلال تحقّق مي يابد.

            5- صلح و متارکه ي جنگ و احتمالاً عقد قرارداد براي مبادلات فرهنگي، سياسي و اقتصادي با تمام جوامعي که عزّت و اقتدار جامعه ي اسلامي را پذيرفته، قصد تسلّط و آقايي بر آن را ندارند. اين اصل را مي توان از آيه ي 61 انفال استنباط کرد که می فرمايد: “وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ‏ْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ”(انفال/61) و علاوه بر آن مي توان به اين آيه ي شريفه نيز استناد کرد که مي فرمايد: “قُلْ يَا اَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلىَ‏ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكمُ‏ْ اَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا اَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا ٱشْهَدُوا بِاَنَّا مُسْلِمُونَ”(آل عمران/64) اين آيه ي شريفه دوستي و وحدت مسلمين با اهل کتاب را مشروط به اقامه ي اصل اساسي و مشترک بين تمام اديان الهي دانسته که عبارت است از اخلاص و توحيد الهي به اين که هيچ کس راجز خداي يکتا نپرستيم و چيزي را شريک او نگيريم و برخي از ما برخي ديگر را به جاي خدا “ربّ” نگيرد. اين جمله ي آخر اتّکاي عدّه اي از انسان ها را بر عدّه اي ديگر نهي فرموده همگان را به پرستش خداي يگانه مي خواند. در واقع طبق اين آيه ي شريفه رابطه ي انسان ها با يکديگر به گونه اي که برخي بر برخي ديگر تسلّط يابند از مصاديق شرک به خداي يکتا دانسته شده است. تحقّق امر الهي و پيوند اهل کتاب بر محور توحيد و عدم پذيرش سروري و آقايي و ارباب بودن هر يک ديگري را، اصل پنجم استقلال يعني هم زيستي مسالمت آميز و تبادل و تعامل جامعه ي اسلامي را با ديگر جوامع، در تمام زمينه هاي لازم، ممکن مي سازد.

رشد و توسعه

از جمله ارزش هاي ديگري که از “شکر گزاري حقيقي” در جامعه ي اسلامي ناشي مي شود، رشد و توسعه ي همه جانبه است. اگر معناي رشد و توسعه بالا بردن استعدادها و توانمندي هاي انساني و طبيعي جامعه و بهره وري روز افزون از آن باشد، ادامه ي روندي که جامعه ي اسلامي براي برقراري استقلال در پيش مي گيرد، منتهي و منجر به رشد و توسعه خواهد شد، اجراي امر آيه ي شريفه ي “وَ اَعِدُّواْ لَهُمْ مَا ٱسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ…” (انفال/60) بدون وقفه، به فراهم آوردن امکانات و استعدادهاي داخلي مي انجامد که ثمرات و بهره هاي فراوان آن عايد جامعه ي اسلامي مي شود و توانايي ها و استعدادهاي جديدي را مي آفريند، اين توانايي هاي جديد به نوبه ي خود ثمرات و بهره هاي جديد به ارمغان مي آورد و جامعه ي اسلامي را مستعدّ قوا و نيروهاي تازه اي مي کند و به همين طريق مجتمع مسلمين پيوسته رو به توسعه و پيشرفت خواهد بود. البتّه لازم به ذکر است که منظور از استعدادها و توانايي هاي انساني در جامعه ي اسلامي تمام نيروهاي فکري، علمي، صنعتي، رزمي، ورزشي، هنري و … است و استعدادهاي طبيعي شامل امکانات کشاورزي، دامپروري، استخراج معادن، ماهي گيري و غوّاصي، استفاده از جنگل ها و مراتع و … مي شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من