سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

فرهنگ الفاظ نهج البلاغه سا – شي

 

«سَائِر» = اسم فاعل از سَارَ، روان، گذران (خطبه1)

«سَابِق» = اسم فاعل، مجرّد، پيشي­گيرنده (خطبه1)

«سَاجِي» = اسم فاعل از سَجا، ساكن، آرام (خطبه1)

«سَارَتْ» = ماضي، ثلاثي مجرّد، اجوف يايي، مؤنّث، به راه افتاد و رفت، جريان يافت. (خطبه2)

«سَاطِع» = اسم فاعل، ثلاثي مجرّد از سَطَعَ، درخشان، آشكار، نمايان(خطبه2)

«سُبْحَانَ» = مصدر،مفعول­مطلق،­مبرّادانستن (خطبه1)

«سَبَخ» = مصدر، مجرّد، شوره­زار(خطبه1)

«سَبْع» = هفت(خطبه1)

«سُبُل» = جمع مكسّر سَبِيل، راهها(خطبه2)

«سَبِيل» = راه، سبب، ج: سُبُل(خطبه1)

«سَجَدُوا» = ماضی، مجرّد، جمع مذکّر غايب، سجده کردند. (خطبه1)

«سُجُود» = جمع مكسّر سَاجِد، سجده كنندگان(خطبه1)

«سُّجُود» = مصدر، مجرّد، سر بر زمين نهادن و فروتني نمودن(خطبه1)

«سُخْطَة» = خشم(خطبه1)

«سَدَلْتُ» = ماضی، متکلّم وحده، ثلاثی مجرّد، فروآويختم. (خطبه 3)

«سَدَنَة» = جمع مكسّر سَادِن: اسم فاعل، دربانان(خطبه1)

«سِرّ» = راز، سرّ(خطبه2)

«سِرَاج» = چراغ، خورشيد، آفتاب(خطبه1)

«سَغَب» = مصدر، ثلاثی مجرّد از سغب، «سَغِبَ -َ سَغَباً = از شدّت گرسنگی شکايت کرد.» و «سَغَبَ –َ سُغُوباً و سَغباً و سَغابَةً و مَسغَبَةً = سخت گرسنه شد.» سختي گرسنگي – شدت آرزو و خواهش. (خطبه3)

«سُفْلَي» = مؤنّث اَسْفَل: افعل تفضيل و ظرف، پايينتر، پايينترين(خطبه1)

«سُفْلَي» = مؤنّث اَسْفَل، پايين­تر، پايين­ترين (خطبه1)

«سِقَاء» = مشك آب، دلو(خطبه1)

«سَقْف» = مصدر، مجرّد، سقف، آسمانه، آسمان(خطبه1)

«سَقَوْا» = ماضي ثلاثي مجرّد از سَقَي، آب دادند. جمع مذكّر غائب، اصل آن سَقَيُوا بوده است. ضمّه بر ياء سنگين بوده ساكن شده است. به دليل اجتماع دو ساكن ياء و واو ، «ياء : لام­الفعل كلمه» حذف شده است. (خطبه2)

«سَقَيْتُ» = ماضی ثلاثی مجرّد، متکلّم وحده از ريشه سقی، «سَقَي -ِ سَقياً = آب داد. – آشاميدني داد. (خطبه 3)

«سَكَائِك» = جمع مكسّر، طبقات بالاي جوّ (خطبه1)

«سَكَن» = مصدر، آنچه به آن اُنس گيرند. (خطبه1)

«سَلام» = مصدر، اسم است از باب تفعيل، درود گفتن، درود، سلام، آرامش، امنيت، صلح(خطبه2)

«سَلَّطَ» = ماضي، تفعيل، مسلّط و چيره كرد. (خطبه1)

«سَلَفَتْ» = ماضي، مجرّد، مفرد مؤنّث غائب، گذشت. (خطبه1)

«سَلَكُوا» = ماضي، ثلاثي مجرّد، جمع مذكّر، پيمودند. (خطبه2)

«سَلَّمَ» = ماضي، تفعيل، سلام كرد. (خطبه1)

«سَمَاء» = آسمان(خطبه1)

«سِمَات» = جمع مؤنّث سِمَة، علامت، نشان (خطبه1)

«سُمَّاع» = جمع مكسّر سَامِع: اسم فاعل، شنونده(خطبه1)

«سَمِعُوا» = جمع مذکّر غائب از سمع، «سَمِعَ -َ سَمْعاً = شنيد» شنيدند. (خطبه 3)

«سَمْك» = مصدر، مجرّد، سقف خانه، ارتفاع (خطبه1)

«سَمَوَات» = جمع مكسّر سَماء، آسمان­ها (خطبه1)

«سُمِّيَ» = ماضي، مجهول، تفعيل، ناميده شد. (خطبه1)

«سَنَّ –ُ سَنَّاً» الْاَمْرَ = آن كار را روشن و آشكار كرد، طَرِيقاَ مِنَ الْخَيْرِ = سنّت نيكو نهاد، كار خيري وضع كرد. (خطبه1)

«سَنَّ» = ماضی، مجرّد، گِل کرد، سفال کرد. (خطبه1)

«سَنَابِك» = جمع مكسّر سُنْبُك : جلوي سُم ستور، كناره زيور شمشير(خطبه2)

«سُّنَّة» = اسم از «سَنَّ –ُ سَنَّاً»، راه و روش، خوي، عادت، گفتار و كردار و رفتار هر يك از معصومين عَلَيْهِ­السَّلام (خطبه1)

«سَوَاد» = نام مکانی است. در قديم نام زمينهای هموار ميان دجله و فرات بوده است. مترادف با کلمه عراق نيز است. (خطبه3)

«سَوَارِي» = جمع مكسّر سَارِية : ستون، دكل كشتي، مؤنّث سَارِي: اسم فاعل از ريشه سَرَي (خطبه2)

«سَوَّی» = ماضي، تفعيل، استوار و يكسان كرد. (خطبه1)

«سَهْل» = مصدر، مجرّد، زمين هموار(خطبه1)

«سَهْو» = مصدر، غفلت و فراموشي از چيزي(خطبه1)

«سُهُود» = مصدر، به ­معني سُهْد و سُهَاد : بي­خوابى، بيداري(خطبه2)

«سَيْل» = مصدر، آب بسيار که روان باشد. ج : سُيُول (خطبه 3)

«شَامِل» = اسم فاعل، ثلاثي مجرّد، فراگير (خطبه2)

«شُبُهَات» = جمع مؤنّث شُبْهَة : همانندي و نامعلومي و نامشخّصي. شُبْهَة فِي الشَّرْعِ = شُبهه و آن پوشيده و نامعلوم بودن امري است چنانكه نتوان گفت حلال است يا حرام، حقّ است يا باطل. (خطبه2)

«شَتَّانَ» = اسم فعل است به معني «بَعُدَ= دور شد»، و «اِفْتَرَقَ = جدا شد، متفاوت شد». «شَتّانَ ما هُما» و «شَتّانَ بَينَهُما اَو ما بَينَهُما» = ميان آن دو فرق بسيار است. (خطبه 3)

«شَجاً» = مصدر، استخوان و مانند آن که در گلو گير کند.، غم و اندوه. ج: اَشْجَاء(خطبه 3)

«شَدَّ» = ماضی، ثلاثی مجرّد، مضاعف، نيرومند است. استوار شد، نيرومند شد. سخت شد. (خطبه 3)

«شَدّ» = مصدر، مجرّد، مضاعف، سخت، نيرومند(خطبه1)

«شِدَّة» = مصدر هيئت از شَدَّ، سختی، شدّت. شِدَّةُ الْمَرَضِ = شدّت بيماری (خطبه 3)

«شَدَّدَ» = ماضی، باب تفعيل از ريشه شدد، «شَدَّدَ تَشدِيداً» ه = آن را نيرومند کرد.- ألشَّيءَ = آن چيز را محکم و استوار کرد. – عَلَيهِ فِي ألاَمرِ= بر او در آن کار تنگ گرفت. (خطبه 3)

«شَرّ» = اسم تفضيل است كه همزه آن به جهت كثرت استعمال حذف شده است. بدتر، بدترين. بدي، پليدي، تبهكاري (خطبه2)

«شُرُك» = جمع مكسّر شِراك : راهي از علف، جاده(خطبه2)

«شريف» = صفت مشبّهه از شرف، «شَرُفَ -ُ شَرافَةً الْمَکَانُ : آنجا بلند و برآمده شد، – الرَّجُلُ : مقام و منزلت آن مرد والا گرديد.» انسان بزرگوار، ج: شِراف (خطبه 3)

«شَرِيك» = از شَرِكَ ، شريك، هم سهم(خطبه2)

«شُقَّ» = ماضی مجهول از شقق، «شَقَّ –ُ شَقّاً الشَّيءَ= آن چيز را شکافت و پراکنده کرد.» شکافت، پاره شد. (خطبه 3)

«شَقّ» = مصدر، مجرّد، شكاف، تَرَك (خطبه1)

«شِقْشِقَة» = اَلشِّقشِقَة و الشَّقشِقَة = از ريشه شقشق، رباعی مجرّد «شَقْشَقَ شَقْشَقَةً الْجَمَلُ: شتر بانگ زد.»، شُش مانندي که شتر به هنگام مستي از دهان بيرون آوَرَد. ج = شَقاشِق.- «فُلانٌ شِقْشِقَةُ قَومِهِ : فلاني زبان آور قوم خود شد.» (خطبه 3)

«شِقْوَة» = مصدر شَقِيَ، گمراهي (خطبه1)

«شَكِّ» = مصدر، مجرّد، گمان، مقابل يقين است. (خطبه1)

«شِمَاس» = مصدر از «شَمَسَ -ُِ شِماساً» – خودداري ورزيدن- خودداري و سرکشي کردن. (خطبه 3)

«شَنَّقَ» = ماضی باب تفعيل از ريشه شنق، «شَنَقَ -ُ البَعيرَ = شتر را با مهار نگهداشت چنانکه پس گردن آن به پيش پالان چسبيد.» در اينجا به معنای شَنَقَ (خطبه 3)

«شُورَى» = اسم است از ريشه شور، به معنی مشورت، رايزنی (خطبه 3)

«شَهَادَة» = مصدر، گواهي دادن، اقرار كردن(خطبه2)

«شَهَادَة» = مصدر،گواهي دادن،اقرار كردن (خطبه1)

«شَيْ‏ء» = چيز(خطبه1)

«شَيَاطِين» = جمع مكسّر شَيْطَان، ابليس (خطبه1)

«شَيْطَان» = ابليس(خطبه2)

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من