سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

درس 2 – نقش انشاءً،…بَينَ،… عالِماً،…متلاطماً و

مفعول مطلق

«مفعول مطلق» مصدري منصوب است و بعد از فعلي مي­ آيد كه با آن از يك ريشه است. «مفعول مطلق» بر سه قسم است: 1- «مفعول مطلق تأكيدي» كه مفرد است و براي تأكيد فعل قبل از خود مي­ آيد. مانند: «إِنْشَاءً» در جمله «اَنْشَاَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً = آفريدگان را آفريد، آفريدني». 2-«مفعول مطلق نوعي» كه نوع فعل قبل از خود را بيان مي­ كند. 3- «مفعول مطلق عددي» كه عدد فعل قبل از خود را بيان مي­ كند.

فعلي كه قبل از مفعول مطلق مي­ آيد و با آن از يك ريشه است، عامل مفعول مطلق نام دارد. گاهي عامل مفعول مطلق حذف مي­ شود. مانند: «سُبْحَانَ» كه مفعول مطلق فعل «اُسَبِّحُ» در جمله «اُسَبِّحُ ٱللَّهَ سُبْحَانَ» است و فعل آن حذف شده است. «سُبْحَانَ» به لفظ جلاله «اللَّه» يا ضمير «ها»ء كه به لفظ جلاله «اللَّه» بر مي­ گردد، اضافه مي­ شود و به معناي جمله «اُسَبِّحُ ٱللَّهَ سُبْحَانَ = منزّه مي­ دارم خدا را منزّه داشتني» به كار مي­ رود. «سُبْحَانَ» از مصدرهايي است كه فعل آن استعمال نشده و براي معناي «براءة = بي­ عيبي، بي­ گناهي» عَلَم شده است. الف و لام بر سر اين كلمه نمي­ آيد، مرفوع و مجرور هم نمي­ شود. به دليل داشتن «الف و نون» و «عَلَميّت» غير منصرف است.

«بَيْنَ» ظرف زمان و مكان

«بَيْنَ» ظرف است به معني وسط و به بيش از واحد اضافه مي­ شود. كلمه «بَيْنَ» براي زمان و مكان هر دو استفاده مي­ شود. ظرفي است مبهم به معناي وسط و از مضاف اليه آن اسم زمان يا اسم مكان بودن آن مشخّص مي­ شود. مانند: «لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا» كه «بَيْنَ» در آن اسم مكان است.

حال

«حال» اسم منصوب و مشتقّي است كه بر حالت و چگونگي فاعل يا مفعول يا هر دو، در زمان وقوع فعل، دلالت دارد. به فاعل يا مفعولي كه چگونگي و حالت آن توسّط حال بيان مي­ شود «ذوالحال» مي­ گويند. فعل يا شبه فعلي، كه عامل رفع يا نصب «ذوالحال» مي­ باشد، عامل منصوب بودن «حال» نيز است. مانند: «عَالِماً»، «مُحِيطاً» و «عَارِفاً»، در جمله­ هاي « اَنْشَاَ الْخَلْقَ … وَ اَلْزَمَهَا اَشْبَاحَهَا ، عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا ، مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا، عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ اَحْنَائِهَا = آفريدگان را آفريد… و آن را به بدنهايش پيوست، در حاليكه قبل از آفرينش مخلوقات به آن عالم بود و (در حاليكه) به حدود و پايان آن احاطه داشت و (در حاليكه) سرشت و جوانب آن را مي­ شناخت.»، كه هر سه حال از ضمير فاعلي مستتر در فعل­هاي اين جمله­ ها است كه به خداوند متعال برمي­ گردد.

حروف عطف (ثُمَّ)

حرف عطف «ثُمَّ = سپس» برای مشارکت است با ترتيب، با فاصله. مانند: «ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْاَجْوَاءِ = سپس خداوند سبحان شكاف جوها را پديد آورد.»

فعل ثلاثي مزيدٌ فيه (باب تَفَاعُل)

هر فعل ثلاثي مجرّد كه به باب « تَفَاعُل » برود، در ماضي و مضارع و مصدر بر وزنهاي:

ماضي

مضارع

مصدر

تَفَاعَلَ

يَتَفَاعَلُ

تَفَاعُل

است. يعني يك تاء قبل از فاءالفعل و يك الف بعد از فاءالفعل فعل ماضي مجرّد آن اضافه مي­ شود. مانند: فعل «لَطَمَ –ِ لَطْماً = به او سيلي زد.» كه در باب تَفَاعُل مي­ شود: «تَلاطَمَ = به هم خوردند، يَتَلاطَمُ = به هم مي­ خورند، تَلاطُم = به هم خوردن». اسم فاعل از اين باب بر وزن مُتَفَاعِل است. مانند: «مُتَلَاطِم = به هم خورنده» و «مُتَرَاكِم = گِرد آمده، بر هم نشسته». معنای مشهور باب «تَفَاعُل» مشارکت است. يعنی هر دو فاعل و مفعول در انجام فعل مشارکت دارند.

توابع (صفت حقيقي و صفت سببي)

«صفت» گاهي اسم را توصيف مي­ كند و گاهي متعلّقات اسم را توصيف مي­ كند. اگر «صفت» اسم را توصيف ­كند به آن «صفت حقيقي» مي­ گويند. مانند: «الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ = باد تند». صفت حقيقي در «اعراب»، «مفرد و مثنّي وجمع بودن»، «مذكر و مؤنّث بودن» و «معرفه و نكره بودن» از موصوف تبعيّت مي­ كند. اگر «صفت» متعلّقات اسم را توصيف ­كند به آن «صفت سببي» مي­ گويند. مانند: «مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ = آبي را كه موجش به هم مي­ خورد» در اين مثال «مُتَلَاطِماً» صفت «مَاء = آب است» كه «مَاء» را توصيف نكرده است بلكه متعلّق «مَاء» يعني «تَيَّار = موج» را توصيف كرده است. صفت سببي تنها در «اعراب» و «معرفه و نكره بودن» از موصوف تبعيّت مي­ كند و در «مفرد و مثنّي وجمع بودن» و «مذكر و مؤنّث بودن» از فاعل خود يعني متعلّق اسم تبعيّت مي­ كند. در اين صورت متعلّق اسم مقرون به ضميري است كه به اسم بر مي­ گردد. مانند «هاء» در «تَيَّارُهُ» كه به «مَاءً» بر مي­ گردد. «مُتَلَاطِماً» در اعراب و نكره بودن از «مَاءً» تبعيّت كرده است ولي در مذكّر بودن و مفرد بودن از «تَيَّارُ» تبعيّت كرده است، كه فاعل «مُتَلَاطِماً» است.

شبه فعل (اسم فاعل)

يك دسته از اسم­ها هستند كه مانند فعل عمل نموده و فاعل و مفعول مي­ گيرند. اين اسم­ها عبارتند از: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبّهه، صيغه مبالغه، مصدر، افعل التّفضيل، اسماء افعال. «اسم فاعل» اگر داراي «الف و لام» باشد در هر سه زمان ماضي، حال و آينده عمل مي­كند. «الف و لام» در اسم فاعل هم موصول است و هم مفيد معناي تعريف مي­باشد. اگر «اسم فاعل» بدون «الف و لام» باشد تنها در زمان حال و آينده عمل مي­كند و در ماضي بايد اضافه شود. «اسم فاعل» به طور كلّي وقتي عامل خواهد بود، يعني وقتي مانندِ فعلْ فاعل و مفعول مي­گيرد، كه بعد از استفهام، ندا يا نفي ذكر گردد. يا اينكه خودِ «اسم فاعل» حال يا صفت براي جمله ديگري باشد. يا اينكه خبر براي مبتدا و يا نواسخ و يا مفعول نواسخ باشد. در جمله «فَاَجْرَي فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ ، مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ» «مُتَلَاطِماً»، كه اسم فاعل از باب تَفَاعُل است، صفت «مَاءً» مي­باشد و در «تَيَّارُ» عمل كرده هم آن را به عنوان فاعل خود مرفوع كرده است و هم آن را به عنوان متعلّق «مَاءً» توصيف نموده است. همچنين «مُتَرَاكِماً»، اسم فاعل از باب تَفَاعُل و صفت ديگري براي «مَاءً» است، در «زَخَّارُ» عمل كرده هم آن را به عنوان فاعل خود مرفوع كرده است و هم آن را به عنوان متعلّق «مَاءً» توصيف نموده است. بنابراين «مُتَلَاطِماً» و «مُتَرَاكِماً» صفت هستند و شرايط اسم فاعل براي عمل كردن به عنوان شبه فعل را دارا مي­ باشند.

عمل شبه فعل­هاي ديگر در جاي خود بيان خواهد شد. خلاصه آنكه از ميان شبه فعل­ها عمل «اسم مفعول» كاملاً شبيه عمل «اسم فاعل» است و عمل «صفت مشبّهه» و «صيغه مبالغه» با مختصر تفاوتي شبيه عمل «اسم فاعل» است.

مشتقّات (اسم مفعول)

« اسم مفعول» از ثلاثي مزيدٌفيه از مضارع هر باب ساخته مي­ شود. بدين ترتيب كه حرف مضارع برداشته مي­ شود و به جاي آن يك ميم مضموم قرار داده مي­ شود. حرف ما قبل آخر آن نيز مفتوح مي­ شود. مانند: «مُرَبّ پيوسته شده ، دوام يافته» كه اسم مفعول از باب اِفْعَال «اَرَبَّ = دوام يافت، يُرَبُّ = دوام مي­ يابد، اِرْبَاباً = دوام يافتن» و از ريشه «رَبّ –ُ رَبّاً = اقامت گزيد» است.

مشتقّات (اسم مكان و اسم زمان)

«اسم مكان» بر مكان وقوع فعل و «اسم زمان» بر زمان وقوع فعل دلالت دارد و هر دو از فعل ثلاثي مجرّد صحيح كه مضارع آن مضموم يا مفتوح­ العين باشد و يا از فعل معتل اللّام بر وزن «مَفْعَل» ساخته مي­ شود. مانند: «مَهَبّ = محلّ وزش باد» ، « مَجْرَا = راه آب، گذرگاه» و از فعل ثلاثي مجرّد كه مضارع آن مكسورالعين باشد و يا از فعل معتل الفاء بر وزن «مَفْعِل» است. مانند: «مَوْقِف = ايستگاه، توقّفگاه» ، «مَوْعِد = وعده­ گاه» اسم زمان و مكان از فعل­هاي ثلاثي مزيدٌفيه بر وزن «اسم مفعول» همان باب مي­ باشد.

مشتقّات (صفت مشبّهة)

«صفت مشبّهة» اسمي است كه دلالت دارد بر كسي يا چيزي كه داراي صفت ثابتي است. اگر بر رنگ يا عيب يا زيور دلالت كند از فعل ثلاثي مجرّد بر وزن «اَفْعَل» ساخته مي­ شود. درغير اين صورت سَماعي است و وزن­هاي مختلفي دارد. مانند: «بَصِير» كه بر وزن فَعِيل است.

«صفت مشبّهة» از ثلاثي مزيدٌفيه بر وزن اسم مفعول است. معمولاً براي مؤنّث كردن «صفت مشبّهة» يك «ة» به آخر آن اضافه مي­ شود. جز وزن «فَعْلان» كه مؤنّث آن بر وزن «فَعْلَي» است. مؤنّث وزن «اَفْعَل» كه براي رنگها و عيبها مي­ آيد بر وزن «فَعْلاء» است.

مشتقّات (صيغه مبالغه)

«صيغه مبالغه» صفتي است به معني اسم فاعل كه بر زيادي صفت در موصوف دلالت دارد. صيغه مبالغه از فعل ثلاثي مجرّد ساخته مي­ شود و وزن­هاي سَماعي مختلفي دارد يكي از مهمترين وزن­هاي صيغه مبالغه فَعّال است. مانند: «زَخَّار»، «اَلْمَاءُ الزَّخَّار = آب فراوان و خروشنده»

مشتقّات (اسم تفضيل)

«اسم تفضيل» اسمي است كه بر زيادي صفت موصوفي بر موصوف ديگر دلالت دارد. اسم تفضيل از فعل ثلاثي مجرّد در صورتي كه معلوم، تام، مثبت و قابل تفضيل باشد و بر رنگ و عيب و زيور دلالت نكند بر وزن «اَفْعَل» ساخته مي­ شود و مؤنّث آن بر وزن «فُعْلَي» است. مانند: «اَسْفَل = پايينتر» كه مؤنّث آن مي­ شود «سُفْلَي» و مانند: «اَعْلَي = بالاتر» كه مؤنّث آن مي­ شود «عُلْيَا». «اسم تفضيل» از غير ثلاثي مجرّد و رنگ و عيب به عنوان «تمييز» به صورت مصدر منصوب پس از كلمه­ هايي چون «اَشَدّ» و «اَكْثَر» و «اَعْظَم» مي­ آيد.

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من