سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

درس سيزدهم – ادامه صرف، معنی و نحو آيه 2 سوره بقره

از جمله نکات مهم نحو در جدول صرف، معنی و نحو آيه 2 سوره بقره:

«اَلْکِتابُ» عطف بيان است يا بَدَل؟

با توضيح زير روشن می شود که می توان «اَلْکِتابُ» در آيه 2 سوره بقره را «عطف بيان» يا «بَدَل» از «ذٰلِکَ» دانست. توضيح آنکه: «عطف بيان» يکی از نقشهای تَبَعی است و اعراب آن هميشگی نيست بلکه از متبوع خود تبعيّت می کند. در تعريف عطف بيان گفته می شود که: «عطف بيان» تابع جامدی است که از متبوع خود مشهورتر است. اگر متبوع «عطف بيان» معرفه باشد، «عطف بيان» آن را توضيح می دهد و اگر نکره باشد، آن را تخصيص می دهد. «عطف بيان» مانند صفت در «اِعراب»، «مفرد و مثنّی و جمع بودن»، «مذکّر و مؤنّث بودن»، «معرفه و نکره بودن» از متبوع خود تبعيّت می کند. تفاوت «عطف بيان» با «صفت» در اينست که صفت شامل حالتی از حالتهای مختلف موصوف است که به سبب آن موصوف شناخته می شود. در حاليکه «عطف بيان» تفسير اسم اوّل است با يک اسم ديگر که مترادف با آن، ولی مشهورتر است.

موارد شباهت و اختلاف صفت، عطف بيان و بَدَل

سه تابع «صفت»، «عطف بيان» و «بَدَل كل از كل» از جهاتي شباهت، و از جهاتي اختلاف دارند. موارد شباهت و اختلاف اين سه تابع عبارتند از:

1- «عطف بيان» تابع جامدي است كه از متبوع خود مشهورتر است و مانند «صفت» در «اعراب» ، «مفرد، مثنّي و جمع بودن» ، «معرفه و نكره بودن» ، «مذكّر و مؤنّث بودن» از متبوع خود تبعيّت مي­ كند. «بَدَل» تنها در اعراب از متبوع خود تبعيّت مي­ كند.

2- «عطف بيان» جامد است، «صفتِ مفرد» بايد مشتق باشد و در صورت جامد بودن تأويل به مصدر مي­ رود. «صفت» مي­ تواند مفرد، شبه جمله يا جمله باشد. «بَدَل» نيز مي­ تواند اسم ظاهر، ضمير يا جمله باشد.

3- «عطف بيان» معرفه است ولي «صفت» مي­ تواند نكره هم باشد. «بَدَل» هم ممكن است معرفه يا نكره باشد.

4- گوينده نيّت مي­ كند «بَدَل» را جايگزين متبوع آن كند، ولي در «عطف بيان» چنين نيّتي نيست.

5- «بَدَل» مي­ تواند فعل، جمله يا تابع فعل يا جمله باشد. در حاليكه «عطف بيان» نمي­ تواند فعل يا جمله باشد، تابع فعل يا جمله هم نمي­ شود.

6- «بَدَل» بر خلاف توابع ديگر مقصود اصلي از حكم جمله است و براي توضيح مُبْدَلٌ مِنْه مي­ آيد. اگر بتوان متبوع «عطف بيان» را حذف كرد و تابع را به جاي آن قرار داد با «بَدَل كل از كل» تفاوتي نخواهد داشت. مانند: « ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدیً لِلْمُتَّقِينَ » در اين مثال «اَلْکِتابُ» مي­ تواند عطف بيان يا بَدَل کل از کل «ذٰلِکَ» باشد.

«لا در لا رَيْبَ» لا نفی جنس

«لا نفي جنس» يکي از نواسخ است که مانند حروف مشبّهةٌ بالفعل عمل مي­ کند، بر سر مبتدا و خبر مي­ آيد، مبتدا را، به عنوان اسم خود، منصوب و خبر را، به عنوان خبر خود، مرفوع مي­ کند. مانند: «لا رَيْبَ فِيهِ»

ويژگی «لا نفی جنس» در اينست که به طور مطلق نفي مي­ کند، يعنی درباره تمام افراد جنس اسم خود حکم به نيستي مي­ کند. در مثال بالا «لا نفی جنس» بر سر «رَيْبَ = شکّ» آمده است، هم آن را به عنوان اسم خود منصوب کرده و هم بر تمام افراد جنس آن اسم «هيچ شکّی» حکم به نيستی داده است.

خبر «لا نفی جنس» غالباً محذوف است. مانند مثال بالا که خبر آن محذوف است و تقدير آن «مَوْجُودٌ» است.

«لا نفی جنس» در صورتی عمل مي­ کند که جهات زير رعايت شده باشد:

1- اسم و خبر آن هر دو نکره باشند.

2- اسم آن متّصل به حرف «لا» باشد و کلمه­ ای ميان «لا» و اسم آن فاصله نشود. در غير اين صورت «لا» «غير عامل» مي­ شود.

3- خبر بعد از اسم ذکر شود و ترتيب «لا، اسم و خبر» رعايت شود.

4- حرف جرّی قبل از «لا» نباشد، در غير اين صورت «لا» «غير عامل» مي­ شود. «غير عامل» در موارد بالا به معنی اينست که لا در اين موارد عمل حروف مشبّهةٌ بالفعل را انجام نمی دهد. با وجود آنکه مفهوم نفی جنس = هيچ در آن باقی است.

از جمله نکات صرف جدول:

«مُتّقی» اسم فاعل از باب افتعال

«مُتَّقی» اسم فاعل از باب افتعال است. باب افتعال يکی از بابهای ثلاثی مزيدٌ فيه است.

فعل ثلاثي مزيدٌ فيه (باب اِفْتِعَال)

هر فعل ثلاثي مجرّد كه به باب « اِفْتِعَال » برود، در ماضي و مضارع و مصدر بر وزنهاي:

ماضي

مضارع

مصدر

اِفْتَعَلَ

يَفْتَعِلُ

اِفْتِعَال

است. يعني يك همزه در اوّل و يك تاء پس از فاءالفعل فعل ماضي مجرّد آن اضافه مي شود. همزه اوّل در باب افتعال زائد است و در مضارع حذف مي­شود. اسم فاعل از اين باب بر وزن مُفْتَعِل است.

قواعد باب افتعال

باب افتعال داراي چند قاعده ويژه است. اين قواعد عبارتند از:

1- هرگاه فاءالفعل فعلي يكي از حروف «ص»، «ض»، «ط»، «ظ» باشد و به باب افتعال برود، تاء زائد اين باب تبديل به «ط» مي­ شود.

2- هرگاه فاءالفعل فعلي يكي از حروف «د»، «ذ»، «ز» باشد و به باب افتعال برود، تاء زائد اين باب تبديل به «د» مي­ شود.

3- هرگاه فاءالفعل فعلي حرف علّه باشد و به باب افتعال برود، ابتدا حرف علّه تبديل به تاء مي­ شود سپس در تاء زائد اين باب ادغام مي­ گردد.

مانند: فعل «وَقَی = نگهداشت» که در باب افتعال می شود: «اِوْتَقَی چون واو در آن حرف علّه است تبديل به تاء می شود: اِتْتَقَی سپس تاء ساکن در تاء باب ادغام شده، می شود: «اِتَّقی = پرهيز کرد، پرهيزگار شد.» مضارع آن «يَتَّقی = پرهيزگار می شود» و اسم فاعل آن «مُتَّقی = پرهيزگار» است.

«اِوْتَقَی ــ اِتْتَقَی ــ اِتَّقی»

4- هرگاه فاءالفعل فعلي حرف «ث» باشد و به باب افتعال برود، ابتدا تاء زائد اين باب تبديل به «ث» مي­شود سپس در حرف «ث» فعل ادغام مي­ گردد.

5- هرگاه واژه «أخَذَ» به باب افتعال برود، ابتدا همزه آن تبديل به ياء مي­ شود سپس ياء تبديل به تاء شده در تاء زائد ادغام مي­ گردد. اَخَذَ __ اِئْتَخَذَ __ اِيْتَخَذَ __ اِتْتَخَذَ __ اِتَّخَذَ اِتِّخَاذاً.

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من