سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

ترجمه فارسی خطبه3

از خطبه ­هاي آن حضرت عَلَيْهِ­ السَّلام است

و آن معروف به شقشقيّه است

هان، قسم به خداوند که فلانی جامه خلافت را پوشيد، در حاليکه قطعاً می دانست که جايگاه من نسبت به خلافت مانند جايگاه محور آسياب نسبت به سنگ آن است. از من سيل روان می گردد، و پرنده ای تا من بالا نمی آيد، ولی من لباسی غير از خلافت به بر انداختم، و از آن دوری گزيدم. و شروع کردم به انديشيدن ميان حمله ور شدن با دست تنها، يا صبر کردن بر تاريکی گمراه کننده؟ صبری که بزرگسال در آن سست و فرتوت، و کم سال در آن پير می شود، و مؤمن در آن به رنج می اُفتد تا می ميرد!

برگزيدن صبر

ديدم صبر کردن بر آن سزاوارتر است، پس صبر کردم در حاليکه در چشم خاشاک و در گلو اندوه بود. داراييم را غارت شده می ديدم، تا اينکه اوّلی مُرد، و خلافت را به خليفه پس از خود سپرد. سپس سخن اَعشی را مثال آورد:

 فرق دارد روزِ من با شدّتش         روزِ حَيّان را که جابر شد اَخَ ش

 

شگفتا! زمانی که او در زنده بودنش از خلافت معافی می جست، ناگهان بعد از وفاتش آن را به ديگری سپُرد. – چه شديد است دوشيدن آن دو پستانهای خلافت را – و او خلافت را در محيطی ناهموار قرار داد که جراحتش شديد و دسترسی به آن سخت می شد، و لغزشگاه در آن و عذرخواهی از آن بسيار می گشت. مالکِ اين خلافت مانند سوار بر شتر ناآرامی است که اگر مهارش را بکشد، بينی اش می شکافد و اگر از او فرمانبرداری کند، او را به جاهای پُر خطر و سخت می برد، – به خدا سوگند- مردم به اشتباه و سرکشی و رنگ پذيری و حق ناپذيری مبتلا شدند. و من در درازایِ زمان و شدّتِ رنج شکيبايی نمودم. تا اينکه از دنيا رفت، خلافت را در جماعتی قرار داد که گمان بُرد من يکی از آنانم. پناه بر خدا درباره او و اين شوریٰ ! کِی درباره ی من با شخص اوّلشان ترديد وجود داشت، تا همپايه اين افراد قرار داده شوم! با اينحال هرگاه اين جماعت فرود می آمدند با آنان فرود می آمدم، و هرگاه می پريدند با آنان می پريدم. يکی از آنان به دليل کينه اش از حق منحرف شد، و ديگری به دامادش متمايل گشت، همراه با چيزها و چيزهايی که گذشت، تا اينکه سوّمين اين مردم، درحالی خلافت را به دست گرفت که پيوسته دو پهلويش از غذا و سرگين پُر و خالی می شد. و خويشان پدريش با او همراه شدند و مانند شتری که گياه تازه بهاری را می خورد به خوردن مال خدا پرداختند. تا اينکه تافته اش پاره شد، و کردارش او را کشت، و پُرخوريش او را خوار کرد.

 

بيعت با حضرت علی عليه السّلام

مرا شگفت زده نکرد مگر انبوهی مردم که چون يال کفتار مرا احاطه کردند، از هر طرف به سوی من آمدند و مرا فراگرفتند، به طوری که حسن و حسين عَلَيْهِما السّلام فشرده شدند و دوطرف لباسم پاره شد، پيرامون من، مانند گِرد آمدن گوسفندان بر گِرد شبان، گِرد آمدند. چون به کار برخاستم، گروهی پيمان شکستند، و گروهی منحرف شدند، و گروهی ستم کردند: گويی کلام خداوند سبحان را نشنيده بودند که می فرمود: « تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ = اين خانه آخرت را برای کسانی قرار دادم که در زمين خواهان برتری و فساد نيستند و عاقبت ازآن پرهيزکاران است (قصص/83)» بله! سوگند به خداوند که آن را شنيده و به گوش جان سپرده بودند، ولی دنيا در نظرشان زيبا آمد و نيکوييهايش آنان را به شگفت آورد.

 

سوگند به آنکه دانه را شکافت، و جان را آفريد، اگر نبود وجود بيعت کنندگان، و وجود ياری کننده گان که حجّت با آن تمام می شود، و اگر نبود پيمان خداوند از دانشمندان بر آرام نگرفتن بر سيری ستمگران و شدّت گرسنگی ستمديدگان، حتماً ريسمان خلافت را بر گردنش می انداختم، و آخرش را با جام اوّلش آب می دادم، و شما اين دنيايتان را نزد من از آب بينی بُز بی ارزشتر می يافتيد.

گفتند: هنگام رسيدن حضرت علی عليه السّلام به اين قسمت از خطبه اش، مردی از ساکنين عراق پيش رفت و نامه ای را به او داد [گفته شده است که در آن نامه پرسشهايی بود که آن مرد پاسخ آن را می خواست.] اميرالمؤمنين عليه السّلام شروع کرد به نگاه کردن در آن (زمانی که خواندن نامه پايان يافت) ابن عبّاس به او گفت: ای امير المؤمنين، کاش سخنانت از آنجا که رها کردی ادامه می يافت؟ فرمود: هيهات ای ابن عبّاس ! آن شقشقه ای بود که برآمد و فرو نشست.

ابن عبّاس گفت: سوگند به خدا هرگز بر سخنی مانند اين سخن اندوهگين نشدم که اميرالمؤمنين عليه السّلام نتوانست از آن به جايی برسد که می خواست.

[سيّد رضی که خداوند از او خشنود باشد گفت: اين سخن اميرالمؤمنين عَلَيْه السّلام که فرمود: «كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ اَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ اَسْلَسَ‏ لَهَا تَقَحَّمَ» منظورش اين است که هرگاه در کشيدن مهار بر شتر سخت گيرد و شتر سر خود را بر خلاف او بکشد، بينی اش می شکافد، و اگر با سرکشی که دارد، مهار آن را سُست کند، سوار را به خطر می اندازد و نمی تواند آن را باز دارد. هرگاه شتربان سر شتر را با مهار بکشد و بالا آورد گفته می شود: «اَشْنَقَ النَّاقَةَ» و «شَنَّقَها» نيز به آن گفته می شود، ابن سکّيت آن را در اصلاح المنطق بيان کرده است. و فرمود: «اَشْنَقَ لَها» و نفرمود: «اَشْنَقَهَا» زيرا آن را در برابر گفته اش «اَسْلَسَ لَهَا» قرار داد، مانند اينکه حضرت علی عَلَيْهِ السَّلام فرموده باشد: «اِنْ رَفَعَ لَهَا رَأسَها» يعنی سرش را با مهار روی آن نگهدارد.] 

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من