سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

ويژگيهای فرهنگ اسلامی1

برخي از ويژگيهاي فرهنگ اسلامي را مي­توان به شرح ذيل برشمرد:

1- منابع مورد اتکاء فرهنگ اسلامي در نوع خود بي نظير است:

فرهنگ اسلامي از دو منبع عظيم، تغذيه مي­ شود که عبارتند از:

الف- قرآن کريم که وحياني بودن آن مسجّل است.

يکي از منابع مهمّي که فرهنگ اسلامي بر اساس آن بنا شده است قرآن کريم است. قرآن کريم مهم­ترين معجزه­ ي رسول خدا صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ است که به شهادت خداوند کتاب هدايت است. (بقره/2، نساء/174و 175)

اگرچه شريعت ديگر انبياء نيز متّکي بر وحي بوده است، لکن کتابهاي موجود نزد پيروان اين انبياء چنان مورد تحريف واقع شدند که نمي­ توان مدّعي انطباق آنها با وحي الهي شد. (تفسير الميزان؛ 11/62) لکن به شهادت قرآن کريم هيچ تحريفي در کتاب نازل شده به رسول خدا صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ در هميشه تاريخ، راه نخواهد يافت. (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لحَافِظُون‏«حجر/9» – لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَينْ‏ِ يَدَيْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيد «فصلت/42» منظور از جمله­ ي (مِن بَينْ‏ِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ) در اين آيه­ ي شريفه، زمان نزول قرآن وعصرهاي بعد از آن است تا روز قيامت. علّامه طباطبايي (ره)، تفسير الميزان، 34/318) بنابراين همواره مسلمين قادرند با کلام الهي ارتباط برقرار نموده، به قدر توانايي و تلاش خود از آن بهره گيرند.

ب- سنّت معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ که امکان اقامه­ ي دين اسلام را در شرايط مختلف و اعصار گوناگون اثبات مي کند.

از زمان هجرت رسول خدا صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ تا شروع غيبت کبري بيش از سه قرن طول کشيد. اگرچه غالباً ستمگران و ظلم پيشگان مانع بهره­ مند شدن جوامع از برکت وجود شريف معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ بوده اند، لکن مجموعه­ ي وسيعي از گزارشات درباره­ ي روابط چهارگانه­ ي ايشان با خدا، خود، جامعه و طبيعت باقي مانده است. روايات صحيحي که حاکي از قول، فعل يا تقرير معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ است، منبع بسيار گرانبهايي براي شناخت فرهنگ اسلامي است. زندگي بيش از سه قرنِ معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ در بين مردم قابليّت دين اسلام را براي پياده شدن به اثبات رساند. فرهنگ يا دين پيامبر اکرم صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ و ديگر معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ [مجموعه­ ي عقايد، باورها، ارزشها، الگوها و شيوه هاي عمل، اعمال و آثار اعمال آنها عَلَيْهِمُ السّلامُ] کاملاً بر دين خدا [مجموعه­ ي حقايق و معارف، احکام و دستورات الهي] انطباق دارد. لذا مجموعه­ ي بجاي مانده از سنّت رسول خدا صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ و ديگر معصومين عَلَيْهِمُ السّلامُ هم دليل بر امکان اقامه­ ي دين خدا، به طور کامل است و هم منبع بسيار گرانبها و عظيمي براي شناخت فرهنگ اسلامي است.

2- اصول و مباني فرهنگ اسلامي ثابت است.

از آنجا که قوانين الهي بر اساس علمي ثابت، استوار، وسيع و بدون شائبه­ ي جهل وضع شده است، ثابت و استوار باقي مي­ ماند و جز احکامي که خداوند براي مدّت محدود وضع فرموده، تمامي احکام براي هميشه به مصلحتِ تمامِ افرادِ نوعِ انسان است و هر انسانِ طالبِ کمال، با قوّت مي­ تواند به آنها اعتماد نموده، هدايت شود. در حالي که قوانين بشري بر اساسِ تجارب وضع مي­ شود و همواره پس از آنکه مدّتي از وضع آنها گذشت نواقصشان آشکار مي­ گردد و ناگزير لغو شده، قوانين جديدي به جاي آنها وضع مي­ گردد. قرآن کريم يکي از دلايل بعثت رسول خدا صَلّي اللهُ عَلَيْهِ وَ اَلِهِ را تعليم تمام معارف، حقايق، احکام و دستورات خداوند مي­ داند، چنانکه در آيه­ ي 151 سوره­ ي بقره مي­ فرمايد: كَمَا اَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُون‏َ علّامه طباطبايي(ره) در ذيل آيه­ ي شريفه مي­ فرمايد: تعليم کتاب و حکمت، و نيز تعليم آنچه نمي­ دانستيد، دو جمله است که شامل تمامي معارف اصولي و فروعي دين مي­ گردد. (تفسير الميزان؛ 2/215)

ثبات اصول، قوانين و الگوهاي فرهنگ اسلامي موجب مي­ شود که فعّاليتهاي مسلمين، اعمّ از خلّاقيتها، ابتکارات، نوآوريها و دستاوردهاي ايشان، چارچوبه­ ي فرهنگ اسلامي را از مسير اصلي خود منحرف نسازد. به عبارت ديگر فرهنگ اسلامي، با اقدامات مسلمين، در جوامع، اشاعه خواهد يافت و فرهنگ مسلمين را که عبارت است از تمام دستاوردهاي مادي و معنوي ايشان، افزايش داده متکامل مي­ سازد. آثار مثبت فرهنگ مسلمين، يکي از مهمترين منابع مورد اتّکاي مسلمين نسلهاي آتي خواهد شد. اينچنين برکات فرهنگ اسلامي همچون شاخه هاي سرشار از ثمرات و ميوه هاي رنگارنگِ همان اصول و قوانين ثابت است که چون ريشه اي محکم شاخه ها و ثمرات آن را از پراکندگي و سقوط حفظ مي­ کند. شايد اين معنا را بتوان از آيات 24 و 25 سوره­ ي ابراهيم بدست آورد که مي­ فرمايد: اَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كلَِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فىِ السَّمَاءِ(24) تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ‏َّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْاَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(25)

زمخشري مي­ گويد: کلمه­ ي طيّبه يعني کلمه­ ي توحيد. (زمخشري؛ الکشّاف؛ 2/553) علّامه طباطبايي (ره) مي­ گويد: هر کلمه­ ي حق و هر عمل صالحي مثلش اين مثل است، اصلي ثابت و فروعي پر رشد و نما، و ثمراتي طيّب و مفيد و نافع دارد. و مثل در آيه­ ي شريفه شامل همه­ ي آنها مي­ شود، و اي بسا نکره آمدن کلمه­ ي طيّبه براي همين بوده که عموميت را برساند. چيزي که هست مقصود از آن در آيه­ ي شريفه به طوري که از سياق برمي­ آيد عموم نيست، بلکه همان اصل توحيد است، که ساير عقايد حقّه بر اساس آن روي آن تنه جوانه مي­ زند، و فضايل اخلاقي هم از آن جوانه ها منشعب مي­ شود، و همچنين اعمال صالحه به صورت ميوه از آنها سر مي­زند. (تفسير الميزان؛ 23/80)

وي در توضيحات ديگر خود ذيل اين آيات شريفه مي ­گويد: “آنچه دقّت در آيات بدست مي­ دهد اين است که مراد به کلمه­ ي طيّبه که به درخت طيّبه تشبيه شده و صفاتي چنين و چنان دارد عبارتست از عقايد حقّه اي که ريشه اش در اعماق قلب و در نهاد بشر جاي دارد، به شهادت اينکه خدايتعالي در خلال همين آيات به عنوان نتيجه گيري از مَثَلها مي­ فرمايد: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَة… (ابراهيم/27) و مقصود از قول ثابت هم بيان کلمه است. البتّه نه هر کلمه اي که لفظ باشد، بلکه کلمه از اين جهت که بر اساس اعتقاد و عزم راسخ گفته مي­ شود، و صاحبش پاي آن مي ­ايستد، و عملاً از آن منحرف نمي­ گردد”. (تفسير الميزان؛23/79)

وي ضمن استناد به آيات ديگر که اين مضمون از آنها بدست مي­ آيد مي­ گويد: “قول در آيات 13 سوره­ ي احقاف و 30 سوره­ ي سجده و کلمه­ ي طيبه در آيه­ ي 10 سوره­ ي فاطر، چيزيست که خدايتعالي ثبات قدم اهل آن را در دنيا و در آخرت مترتّب بر آن مي­ کند. خلاصه ثبات قدم اثر آن قول است، همچنانکه مقابل آن چيزيست که اضلال ظالمان و به وجه ديگر، شرک مشرکين اثر آن چيز است، و به اين بيان روشن مي­ گردد که مراد به آن قول همان کلمه­ ي توحيد و شهادت به يکتايي معبود از روي حقيقت است. پس قول به وحدانيّت خدا و استقامت بر آن بيان قول حقّي است که داراي اصلي ثابت است و به همين جهت از هر تغيير و زوال و بطلاني محفوظ است، و آن اصل، خداي عزّ اسمه و يا زمينه­ ي حقايق است و آن اصل داراي شاخه هايي است که بدون هيچ مانع و عايقي از آن ريشه جوانه مي­ زند، و آن عبارتست از معارف حقّه­ ي فرعيّه ، و اخلاق پسنديده، و اعمال صالحه، که مؤمن حياة طيّبه­ ي خود را به وسيله­ ي آن تأمين مي­ کند و عالم بشريّت و انسانيّت به وسيله­ ي آن رونق و عمارت واقعي خود را مي­ يابد، و همانهايند که با سير نظام کَون که منتهي به ظهور انسان مي­ گردد سازگاري و موافقت دارد. بنابراين کاملين از مؤمنين که گفتند: ربُّنا الله و پاي آن هم ايستاده ومصداق مثل نامبرده شدند، همانهايند که لايزال مردم از خيرات وجودشان بهره­ مند و از برکاتشان متنعّمند”. (همان؛23/80)

بنابر آنچه گذشت مشخّص مي­ گردد که فرهنگ اسلامي با نوآوريها، خلّاقيتها و ابتکارات مسلمين زوال نمي­ يابد. يکي از ويژگيهايي که براي فرهنگ نام مي­ برند اين است که فرهنگ ثابت است. (به ويژگيهاي فرهنگ مراجعه شود.) لکن اين ثبات در فرهنگهاي غير ديني ظاهري است. منظور از فرهنگهاي غير ديني تمام فرهنگهايي است که جوامع دارنده­ ي آن عقايد، باورها، ارزشها و شيوه هاي عمل خود را از تجارب نسلهاي گذشته­ ي جامعه کسب نموده اند، که بر اساس موازين الهي کافر محسوب مي­ شوند. در اين جوامع اگرچه فرهنگ گونه اي از ثبات را نمايان مي­ سازد، لکن اين ثبات ظاهري است و در واقع اين فرهنگها همواره در حال تغيير و تحوّل هستند. همه­ ي فرهنگ شناسان به وجود تغيير و تحوّل در فرهنگ جوامع مختلف اعتراف نموده اند، ضمن آنکه ثبات و پايداري فرهنگ را نيز از جمله ويژگيهاي هر فرهنگ محسوب کرده اند. برخي از فرهنگ شناسان اين دو ويژگي فرهنگ را جمع نموده، مي­ گويند: فرهنگ “متغير” ولي “ثابت” است. (محمود روح الاميني؛ زمينه­ي فرهنگ شناسي؛ 20) به طور خلاصه نظر فرهنگ شناسان درباره­ ي جمع اين دو ويژگي براي فرهنگ چنين است که در هر جامعه تجربيات بي شماري از نسلهاي گذشته به صورت سنّت اجتماعي به مردم منتقل مي­ شود، لکن هر نسل تجربيات خود را نيز به سنّت اجتماعي افزوده، به نسل بعد از خود منتقل مي­ کند.

(Daniel E. Hebding, Leonard Glick, Introduction to sociology, 51) اين فرآيند “انتقال فرهنگي” (Cultural Transmission) ناميده مي­ شود. فرهنگ شناسان به اين نکته اعتراف مي­ کنند که فرهنگ را به طريق زيستي نمي­ توان به ارث برد، بلکه هر نسلي فرهنگ خود را مي­­ آموزد، و سپس آن را همراه با تغييراتي که در عصر خود حاصل شده به نسل خَلَف خود مي­ آموزاند. انتقال فرهنگي تا اندازه اي مداومت فرهنگ را طيّ نسلهاي بسيار ممکن مي­ سازد. اين فرآيند از نظر نسل جوان که فرهنگ را از بزرگان خود مي­آموزد، فرهنگ پذيري (Acculturation) نام دارد. هر نسلي مي­ تواند از طريق انتقال فرهنگي از جايي فرهنگ را آغاز نمايد که نسل قبل آن را ختم نموده است. بدين ترتيب پيوسته چيزهاي جديدي به فرهنگ افزوده مي­ شود و اين افزوده ها سال به سال جزء مجموعه­ ي فرهنگ در مي­ آيد. در اين فرآيند گاهي عناصري از فرهنگ طرد شده به دور افکنده مي­ شود. گاهي در بعضي از جوامع آنچه از فرهنگ پيشين طرد مي­ شود، بيش از عناصري است که کسب مي­ گردد. در اين موارد زوال فرهنگي (Cultural depletion) پديد مي­ آيد. (روسک و وارن؛ مقدّمه اي بر جامعه شناسي؛10) امروزه از وجود وسعت و سرعتي که در مبادلات فرهنگي مشاهده مي­ شود، زوال فرهنگهاي سنّتي بيشتر مشاهده مي­ گردد.

از آنجا که در فرهنگ اسلامي، افراد و جوامع موظّفند عقايد، باورها، ارزشها و شيوه هاي عمل خود را از حقايق، معارف و دستورات نازل شده از جانب خداوند و سنّت رسول خدا صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و ديگر معصومين عَلَيْهِمُ السَّلامُ اخذ کنند و در اين دو منبع هرگز تغيير و تحوّلي صورت نمي­ گيرد، فرهنگ اسلامي هرگز دچار زوال نمي ­شود. ضمن آنکه مسلمين اجازه دارند يا حتّي به تعبير بهتر تشويق مي­ شوند تمام استعدادها و توانمنديهاي خود را براي بهبود بخشيدن به زندگي خود به کار گيرند. لکن هرگز اجازه ندارند در عقايد و اعمال خود از حيطه ­ي اصول و فروع ثابت دين خارج گردند. بنابراين مسلمين با اجراي فرامين حياتبخش اسلام همواره در حال انجام اعمال صالح خواهند بود و نتايج و دستاورهاي اعمال ايشان اعمّ از علمي، هنري، صنعتي و… بر حجم فرهنگ جوامع اسلامي خواهد افزود. تمام آثار مثبت مادّي و معنوي ايشان که بر اساس اصول و موازين دين مبين اسلام بدست آمده است، مي­ تواند منبع عظيم ديگري براي شناخت فرهنگ اسلامي پديد آورد. در اين صورت دستاوردهاي جديد مسلمين اگرچه ممکن است موجب زُدايش يا تصحيح دستاوردهاي پيشين مسلمين گردد، لکن هرگز قادر نيست به حقايق و معارف و دستورات الهي خدشه اي وارد سازد و از سلامت عقايد و باورهاي مسلمين راستين بکاهد. اينچنين فرهنگ اسلامي در ضمن تحمّل نوآوريها، خلّاقيتها، ابتکارات و اعمال صالح مسلمين همچنان ثابت و پايدار باقي خواهد ماند.

3- احکام، قوانين و الگوهاي ارائه شده در فرهنگ اسلامي روشن و کاملند.

احکام و دستورات خداوند متعال که توسّط پيامبر اسلام صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ براي مردم فرستاده شده است، متناسب با مسير هدايتي انسان به سوي کمال است و از جانب فطرت، که در همه انسانها يکسان است، تأييد مي­ شود. قوانين و الگوهاي فرهنگ اسلامي که مبتني بر احکام و دستورات الهي است، بر تمام نيازهاي اعتقادي، عملي و اخلاقي انسان در ارتباطهاي چهارگانه اش با مبدأ هستي، خودش، محيط اجتماعي و طبيعتش شمول دارد. قرآن کريم قايل به فطرتي برای انسان است که خود، مسير هدايت را از مسير ضلالت تشخيص مي­ دهد. در آيه­ ي 8 سوره­ي شمس که مي­ فرمايد: «فَاَلْهَمَها فُجُورَهَا وَ تَقْوَيهَا» به اين معنا اشاره دارد. در آيه­ ي 30 سوره­ي روم مي­ فرمايد: «فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَكِنَّ اَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»‏ چنين استدلال مي­ فرمايد که دين تشريع شده از جانب خداوند همان طريق و سنّت زندگي است که فطرت انسان به آن حکم مي­ کند. تأييد دين خدا به وسيله­ ي فطرت به اين معناست که فطرت انسان به گونه اي است که انسان را دعوت مي­ کند تا به حقايق ايمان بياورد و از اعتقاد به اباطيل و اکاذيب اجتناب کند، لذا هرگاه انسان از حق بودن امري آگاهي يافت به آن معتقد مي­ شود. همچنين فطرت انسان، او را به انجام اعمال صالح دعوت مي­ کند. انسان همواره تا زماني که صفات زشتي چون عناد و حسد و طمع و… در دلش رسوخ نيافته است، دعوت فطرت را اجابت مي­کند. دين مبين اسلام به نصّ صريح قرآن کريم (جمعه/2و3) مجموعه اي از حقايق و احکام را براي انسان به ارمغان آورده است که اوّلاً انسان را از تاريکي و جهل خارج مي­ سازد، ثانياً با دستورات و قوانين روشن و کامل خود انسان را در مسير هدايت به سوي کمال سوق مي­ دهد.

قرآن کريم ضمن شناساندن فطرت و نهاد انسان، ورود به مسير هدايت و حرکت به سوي کمال را منوط به بودن بر فطرت انساني مي­ داند. (بقره/12 به تفسير الميزان ذيل آيه­ ي شريفه مراجعه شود.) همانگونه که خروج از مسير فطرت نيز انسان را به سوي انحطاط سوق مي­ دهد. انسان هنگام حرکت در مسير هدايت، نمودهايي دارد که همان آثار شکوفايي استعدادهاي دروني اوست. استعدادهاي انسان در هنگام حرکت در مسيرهاي انحرافي نيز آثاري به جاي مي­ گذارند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من