سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

درس 10 – متن، ترجمه و معنی الفاظ فصل دوم

اَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ ، وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ ، وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ ، وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ ، وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ ، لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ ، وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ ، فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ ، وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ ، وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ ، وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ ، وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ ، وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ . كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ ، مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ . مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ ، وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ ، فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَي الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ ، بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ ، مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ .

ترجمه فارسي فصل دوّم خطبه 1

آغاز دين شناختنِ خداست، و كمالِ شناخت او باور داشتن اوست، و كمالِ باور داشتنش يگانه دانستنِ اوست، و كمالِ اعتراف به يگانگيش خالص شدن براي اوست، و كمالِ خالص شدن براي او نفي كردنِ صفات از اوست، زيرا هر صفتي گواهي مي­ دهد كه غير از موصوف است، و هر موصوفي گواهي مي­ دهد كه غير از صفت است. پس هر كس خداوند سبحان را توصيف كند براي او همتا قرار داده، و هر كس براي او همتا قرار دهد او را دوتا دانسته است، و هر كس او را دوتا بداند او را تجزيه نموده، و هر كس او را تجزيه كند او را نشناخته است، و كسي كه خداوند را نشناسد به او اشاره مي­ كند، و هر كس به او اشاره كند او را محدود دانسته است، و كسي كه او را محدود بداند او را مي­ شمارد. و هر كس بگويد خداوند در چيست؟ او را در آن چيز گنجانده است. و هر كس بگويد خداوند بالاي چيست؟ آن چيز را از خدا خالي يافته است. هست و پديد نيامده است، موجود است و عدم بر او پيشي نگرفته است. با هر چيزي هست نه با پيوستگي، و غير از هر چيزيست نه با گسيختگي. فاعل است بدون به كارگيري حركات و ابزار. بيناست آنگاه كه ديدگاهي از مخلوقاتش نيست. يكتاست آنگاه كه مأنوسي نيست تا بدان آرام گيرد و از نبودنش وحشت نمي­ كند.

معني فارسي الفاظ فصل دوّم خطبه1

«اَوَّل» = غيرصفت، منصرف، نخست، آغاز

«مَعْرِفَة» = مصدر، شناخت، علم    «ثَنَّي» = ماضي، تفعيل، دوتا گردانيد.

«كَمَال» = مصدر، همه، تمام          «جَزَّأ» = ماضي، تفعيل، جزء جزء کرد.

«التَّصْدِيق» = مصدر، تفعيل، باور كردن

«تَوْحِيد» = مصدر، تفعيل، يكتا دانستن

«الْإِخْلَاص» = مصدر، افعال، خالص شدن

«نَفْي» = مصدر، مجرّد، رد كردن، نپذيرفتن

«الصِّفَات» = جمع صِفَة، صفتها    «عَدَّ» = ماضي،ثلاثی مجرّد، شمرد.

«عَنْ» = حرف جرّ، از              «قَالَ» = ماضي،ثلاثی مجرّد، گفت.

«شَهَادَة» = مصدر،گواهي دادن،اقرار كردن

«كُلّ» = هر، همه            «مَ = مَا» = ما استفهام، چه چيز؟

«صِفَة» = مصدر، صفت، چگونگي، وصف

«أَنَّ» = مشبّهةٌ بالفعل، بدرستيكه، همانا

«هَا» = ضمير مفرد مؤنّث غايب      «اَخْلَي» = ماضي، اِفعال، خالی کرد.

«غَيْر» = اسم معرب، غير، جز، مگر  «مِنْ» = حرف جرّ ، از

«الْمَوْصُوف» = اسم مفعول، وصف شده

«فَ» = حرف عطف يا رابط جواب شرط

«مَنْ» = اسم شرط، هركس

«وَصَفَ» = ماضي ثلاثي مجرّد، وصف كرد.

«سُبْحَانَ» = مصدر،مفعول­مطلق،­مبرّادانستن

«قَدْ» = حرف تحقيق، به تحقيق           «شَيْ‏ء» = چيز

«مُقَارَنَة» = مصدرمُفَاعَلَة، همنشينی، پيوستگی

«مُزَايَلَة» = مصدرمُفَاعَلَة،از زَالَ، گسيختگی

«فَاعِل» = اسم فاعل از فَعَلَ، انجام دهنده

«مَعْنَي» = معنی، مفهوم     «سَكَن» = مصدر، آنچه به آن اُنس گيرند.

«الْحَرَكَات» = جمع حَرَکَة، حرکت، ضدِّ سکون

«الْآلَة» =  ابزار         «يَسْتَوْحِش» = مضارع استفعال، مي­ ترسد.

«بَصِير» = بينا، صاحب بصيرت، از نامهای خدا

«إِذْ» = اسم زمان به معنی آنگاه، يا حرف تعليل به معنی زيرا.

«قَرَنَ» = ماضي،ثلاثي مجرّد، همتا قرار داد. 

«جَهِلَ» = ماضي،ثلاثي مجرّد، نشناخت.

«أَشَارَ» = ماضي، اِفعال، اشاره کرد.

«اِلَي» = حرف جرّ، به سوی، تا

«حَدَّ» = ماضي،ثلاثی مجرّد، حدّ قرار داد.

«فِي» = حرف جرّ، در

 

«ضَمَّنَ» = ماضي، تفعيل، گنجاند.

 

«عَلَي» = حرف جرّ، بر، بالای.

 

«كَائِن» = اسم فاعل از کَانَ، موجود

 

«حَدَث» = تازه و نو، پديدار

«مَنْظُور» = اسم مفعول از نَظَرَ، منظره، ديدگاه

 

«مَوْجُود» = اسم مفعول از وَجَدَ، موجود

 

«عَدَم» = مصدر، ثلاثي مجرّد، نيستي.

 

«مَعَ» = اسم مضاف، با

 

«خَلْق» = مخلوق، آفريده

 

«مُتَوَحِّد» = اسم فاعل از تفعّل، يکتا، يگانه

 

«يَسْتَأْنِسُ» = مضارع استفعال، اُنس مي­ گيرد.

 

«فَقْد» = مصدر، ثلاثي مجرّد، نبودن.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من