سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

ويژگيهای فرهنگ اسلامی 2

 4- فرهنگ اسلامي انسان را به سوي آگاهي و آزادي مسئولانه سوق مي­ دهد.

يکي ديگر از ويژگيهايي که براي فرهنگ نام برده اند و به اکتسابي بودن فرهنگ و انتقال آن از نسلي به نسل ديگر مربوط مي­ شود، اجباري بودن فرهنگ است. قبلاً در هنگام بررسي منشائيت اجتماع براي فرهنگ توضيح داده شد که نقش اجتماع در انتقال فرهنگ بسيار مهم است. مخصوصاً عدم توانايي نوزاد انسان در تأمين نيازهاي مادي خود، وابستگي شديدي بين او و خانواده بوجود مي­ آورد. خانواده مخصوصاً پدر و مادر همراه با برآوردن نيازهاي مادّي نوزاد، فرهنگ جامعه­ ي خود را نيز به او منتقل مي­ کنند. به اين ترتيب کودک انسان ناخواسته و بالاجبار فرهنگ جامعه­ ي خود را کسب مي­ کند. به ميزان نفوذي که فرهنگ هر جامعه بر افراد خود دارد، زندگي آنها را تحت الشّعاع قرار مي­ دهد.

از طرف ديگر انسان، بر خلاف حيوانات، آزاد است تا مقدورات خود را آشکار سازد. انسان قادر است نقشي بسيار فعّالانه در اجتماع ايفا کند، به طوري که صورتهاي مختلف زندگي را در جامعه­ ي هم عصر خود تغيير دهد. فرهنگ شناسان اين اختيار انسان را در تمکين يا عدم تمکين از قواعد اجتماعي و فرهنگ جامعه، در يک ويژگي براي فرهنگ چنين جمع کرده اند که: فرهنگ “اجباري” ولي “اختياري” است. (محمود روح الاميني؛ زمينه­ي فرهنگ شناسي؛22) بسياري از فرهنگها تحمّل نوآوريها و خلّاقيتهاي نسل جوان را ندارند و در اثر افزايش آفرينشهاي نو زوال مي­ يابند. غالباً در اين فرهنگها نسل منتقل کننده­ ي فرهنگ، جوانان، متفکّرين و نوآورها را مورد سرزنش قرار داده، در صورت قدرت داشتن، به تمکين از قواعد اجتماعي مجبور مي­ سازند. در اين گونه فرهنگها در صورتي که نسل منتقل کننده­ ي فرهنگ مانع ابداعات و اختراعات جديد نشوند، غالباً اصول و پايه هاي متزلزل فرهنگ قدرت نظم بخشيدن به مصنوعات و آفريده هاي جديد را ندارد. بنابراين فرهنگ جامعه، و در پي آن نهادهاي مختلف، دچار گونه اي بي ثباتي و تزلزل مي­ گردد. اين پديده همان است که فرهنگ جوامع پيشرفته­ ي صنعتي و بيش از آنها جوامع در حال توسعه بدان مبتلا هستند.

ممانعتي که فرهنگهاي سنّتي و امروزه فرهنگ توده (فرهنگ منبعث از توليدات وسايل ارتباط جمعي غرب) از فعّال شدن قواي تفکّر، تدبّر، تعقّل و در پي آن خلاقيت، ابداع و اختراع، بعمل مي­ آورند به طور کامل مورد سرزنش و نکوهش قرآن کريم واقع شده است. البتّه روي سخن قرآن کريم بيش از آنکه به فرهنگ باشد به فرد است. زيرا اگر انسانها در مسير هدايت قرار گيرند، هيچ مانعي نمي­ تواند ايشان را از تلاش و حرکت تکاملي باز دارد. قرآن کريم انسان را مجبور نمي­ داند و گناه منحرف شدن افراد را تنها بر جامعه يا فرهنگ يا شياطين و … تحميل نمي­ فرمايد. در آيه­ ي 22 سوره­ ي ابراهيم گفتگوي شيطان را با منحرفين و بيزاري جستن او را از تبعيّت کورکورانه­ ي افراد انسان آورده است در اين آيه­ ي شريفه که ذيلاً مي­ آيد به مخيّر بودن انسان در انتخاب راه اشاره دارد: «وَ قَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِیَ‏َ الْاَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الحَْقِّ‏ِ وَ وَعَدتُّكمُ‏ْ فَاَخْلَفْتُكُمْ وَ مَا كاَنَ لىِ‏َ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَاتَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَكُم مّا اَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ مَا اَنتُم بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی‏ِ كَفَرْتُ بِمَا اَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ = چون کار به پايان آيد، شيطان گويد: خدا به شما وعده داد و وعده­ ي او درست بود و من نيز به شما وعده دادم ولي وعده خود را خلاف کردم و برايتان هيچ دليل و برهاني نياوردم جز آنکه دعوتتان کردم، شما نيز دعوت مرا اجابت کرديد؛ پس مرا ملامت نکنيد، خود را ملامت کنيد. نه من فريادرس شمايم، و نه شما فريادرس من. از اينکه مرا پيش از اين شريک خدا کرده بوديد بيزارم، زيرا براي ستمکاران عذابي است درد آور.» چنانکه ملاحظه مي­ شود اين آيه­ ي شريفه و آيه­ ي قبل از آن به تنبيه شدن و به نتيجه نرسيدن اعمال منحرف کنندگان نيز دلالت دارد. لکن دعوت اولياي کفر و ستم و تبعيّت ضعفا از مستکبرين، از بار گناه منحرفين نمي­ کاهد و هر دو دسته­ ي تابع و متبوع مورد نکوهش قرار مي­ گيرند. نکوهشي که از مردم در اين دو آيه­ ي شريفه، و آيات متعدّد مشابه آن، به عمل مي­ آيد اينست که چرا اين افراد، با وجود در اختيار داشتن قدرت سنجش، کورکورانه و بدون تعقّل و تفکّر و تدّبر راهي را براي زندگي خود اختيار مي کنند. برخي از آيات شريفه از جمله آيات زير « وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا اَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا اَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا اَ وَ لَوْ كاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْاً وَ لَا يَهْتَدُونَ‏ (بقره/170) چون به ايشان گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است پيروي کنيد، مي­ گويند: نه،ما به همان راهي مي­ رويم که پدرانمان مي­ رفتند. حتي اگر پدرانشان بيخرد و گمراه بوده اند.» و « وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ‏ مَا اَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا اَ وَ لَوْ كاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْاً وَ لَا يهَْتَدُونَ (مائده/104) و چون به ايشان گويند که به آنچه خدا نازل کرده است و به پيامبر روي آوريد، گويند: آن آييني که پدران خود را بدان معتقد يافته ايم، ما را بس است. حتّي اگر پدرانشان هيچ نمي­ دانسته اند و راه هدايت نيافته بوده اند؟» در اين معنا صراحت دارند که تبعيت از شيوه­ ي زندگي آباء [فرهنگ] زماني معقول است که شيوه­ ي زندگي ايشان منطبق بر مسير هدايت بوده باشد و انسان را به تأمين تمام نيازهاي اصيل و واقعي خود برساند، وگرنه اطاعت کورکورانه از فرهنگ آباء و اجدادي [و آنچه خانواده به انسان مي ­آموزد] از نظر قرآن کريم سفاهت و بي­خردي است. آيه­ ي 79 سوره­ي اعراف تصريح دارد در اينکه انحراف ابناي بشر و ورود ايشان به فرهنگها و دينهاي انحرافي [طريقي غير از طريق مورد تأييد فطرت]، به علّت عدم استفاده­ ي مفيد از امکانات وجودي خود است. در اين آيه­ ي شريفه مي­ فرمايد: « وَ لَقَدْ ذَرَأنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِّنَ الْجِنِّ‏ِ وَ الْاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ اَعْينٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا اُوْلَئكَ كَالْاَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ اُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»

اين آيه ­ي شريفه صراحت دارد در اينکه جهنّمي شدن انسانهاي مورد بحث به دليل استفاده نکردن از امکانات وجودي اِعطا شده به آنها است. قرآن کريم در موارد متعدّدي انسان را به داشتن امکان علم آموزي ستوده است و وجه مميزه­ ي انسان و حيوان را علم آموزي او قرار داده است. در آيه 31 سوره بقره می فرمايد: « وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمَْاءَ كلَُّهَا» و در آيه 5 سوره علق می فرمايد: « عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ » در واقع براي اين نوع يک سنخ از وجود را قرار داده است که قابليّت ارتباط با همه چيز را دارد. به وسيله ي همين علم آموزي است که مي­تواند سعه­ ي وجودي خود را گسترش دهد و با تعقّل و تفکّر مسير تکاملي خود را بيابد و با امکانات ديگري که به واسطه­ ي همين قدرت تعقّل و تفکّر براي خود فراهم مي­ آورد، بر محيط پيرامون خود تسلّط يابد و موانع راه را از مسير حرکتش به سوي کمال پاک سازد. لکن انسانها اين قدرت تکويني را ناديده مي­ گيرند و خود را هم سطح حيوانات فرض مي­ کنند و هيچ گونه فايده اي از قابليّتهاي خود نمي­ برند. در حالي که شکر داشتن اين امکانات در بکارگيري صحيح آنهاست. چنانکه در آيه­ ي 78 سوره­ ي نحل به آن تصريح مي­ فرمايد: « وَ اللَّهُ اَخْرَجَكُم مِن بُطُونِ اُمَّهَتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْاَبْصَارَ وَ الْاَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‏»

قرآن کريم دين اسلام را متّکي بر اکراه و اجبار نمي­ داند، در آيه 256 سوره بقره چنين استدلال مي­ فرمايد که « لَا إِكْرَاهَ فِی الدِّينِ قَد تَبَيَّنَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ…(بقره/256) اجباري در دين نيست. به تحقيق هدايت از گمراهي مشخص شده است.» از جمله ويژگيهايي که براي قرآن کريم نامبرده شده، اينست که مردم را هدايت مي­ کند و راه را به ايشان نشان مي­ دهد، در آيه 185 سوره بقره می فرمايد: « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی اُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی‏ وَ الْفُرْقَان‏…(بقره/185) ماه رمضان که در آن قرآن، براي راهنمايي مردم و بيان راه روشن هدايت و جدا ساختن حق از باطل، نازل شده است …» آيه شريفه « لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتىَ‏ تَأْتِيهَُمُ الْبَيِّنَة (بينه/1) کافران اهل کتاب و مشرکين جدا نخواهند شد تا اينکه برهان و دليلي روشن برايشان بيايد.» دلالت دارد بر اينکه خداوند متعال آنهايي که از زمره­ ي دين خارج می شوند، را رها نمي­ کند و به طور مداوم در معرض هدايت قرار مي­ دهد تا حجّت بر آنان تمام شود، و خودشان به آن حجّت و دليل يقين کنند و شکي نداشته باشند و تنها عناد و لجاجت و امراض ديگر قلبيشان، آنها را وادار به کفر نمايد. (تفسير الميزان؛40/335و336 ) اين معنا در آيات متعدّدي از قرآن کريم آمده است از جمله آيه « ذَلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً اَنْعَمَهَا عَلَی‏ قَوْمٍ حَتَّی‏ يُغَيِّرُواْ مَا بِاَنْفُسِهِمْ وَ اَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏ (انفال/53) زيرا خدا نعمتي را که به قومي ارزاني داشته است دگرگون نمي­ سازد، تا آن قوم، خود را دگرگون سازند و خداوند شنوا و داناست.» و آيه « وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَيهُمْ حَتَّی‏ يُبَيِّنَ‏َّ لَهُم مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ‏ شَیْ‏ْءٍ عَلِيمٌ (توبه/115) خداوند قومي را که هدايت کرده است گمراه نمي­ سازد، تا برايشان روشن کند که از چه چيزي بايد بپرهيزند. که خدا بر هرچيزي داناست.» دلالت دارد بر اينکه خداوند متعال نعمت و هدايت خود را بر بنده اش روا مي­ دارد و از ايشان سلب نمي­ کند تا خود شخص به خاطر کفران و تجاوزاتش از حدود الهي، موجبات تغيير آن را فراهم سازد، آنگاه خداوند متعال نعمت و هدايت خود را از او مي­ گيرد. (تفسير الميزان؛18/340) خداوند متعال اين اقدام خود را نسبت به بندگانش معلول ولايت و نصرتي مي ­داند که بر همه­ ي آنها دارد، زيرا تنها خداوند است که مالک همه چيز است و مرگ و حيات همگان بدست اوست. اين موضوع در آيه 116 سوره توبه چنين تصريح می شود که: « إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ يُحْیِ وَ يُمِيتُ وَ مَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِن وَلِیٍ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ (توبه/116) فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست. زنده مي­ کند و مي­ ميراند و شما را جز خدا ولي و ياوري نيست.» و اگر بنده اي از بندگانش سر تسليم به چنين ولايتي بسپارد چنان هدايتي نصيبش مي­ گردد که تمام تاريکي راهش زدوده مي­ شود و روشنايي و نور مسير هدايتش را فرا مي­ گيرد. « اَللَّهُ وَلىُّ‏ُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ اَوْلِيَاؤُهُمُ الطَُّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ اُوْلَئكَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (بقره/257) »

با اين اوصاف فرهنگ اسلامي نه تنها افراد را مجبور به اطاعت از عقايد و شيوه هاي عمل نمي­ کند، بلکه آن را ناممکن مي­ داند. به حکم آيات متعدّد مطيع بودن يا سرپيچي کردن، از عقايد، الگوها و شيوه هاي عمل، از اختيارات بشر است. اکراه و اجبار هرگز به عقايد راه ندارد، زيرا اعتقاد از امور قلبي است. و از آنجا که عقايد جهت دهنده­ ي اعمال انسان است، فرهنگ يا دين نمي­ تواند اجباري باشد. امّا قرآن کريم از آن جهت انسان را با اين همه اصرار به تفکّر و تدبّر و تعقّل مي­ خواند که از کارا بودن دين اسلام، در رساندن انسان به مقصود، اطمينان کامل دارد. اصول و پايه ها و شيوه هاي عمل در فرهنگ اسلامي از چنان استحکامي برخوردار است که تحمّل هرگونه ابداع، اختراع و نوآوري را دارد. و انسان در سايه­ ي فرهنگ اسلامي قدرت مي­ يابد تا هم استعدادهايش را بشناساند و هم به اندازه­ي تلاش و کوشش خود آنها را شکوفا گرداند و از ثمرات و نتايج آن بهره مند گردد و ديگران را نيز بهره­ مند سازد.

5- فرهنگ اسلامي قابليّت جهاني شدن دارد.

يکي از ويژگيهايي که فرهنگ شناسان به پيروي از هرسکوويتس براي فرهنگ بيان کرده اند و مانند دو ويژگي قبل دو حالت متناقض را در فرهنگ نشان مي­ دهد، عبارتست از اينکه: فرهنگ “عام” ولي “خاص” است. (محمود روح الاميني؛ زمينه­ ي فرهنگ شناسي؛20) منظور فرهنگ شناسان از عام بودن فرهنگ اينست که در تمام جوامع وجوه عام دستاوردهاي مادي و معنوي انسان مشاهده مي­ گردد. اين وجوه حاکي از فطرت و حقيقت يکسان انسان در تمام جهان و در تمام زمانهاست. از طرف ديگر شرايط متفاوت اجتماعي، سياسي، اقتصادي و طبيعي جوامع در ادوار مختلف موجب شده است که هر يک از جوامع داراي ويژگيهاي فرهنگي خاص باشند، به طوري که فرهنگ جوامع مختلف کاملاً قابل تميز و تشخيص شده است. اسلام شريف در مورد تمام نيازها و اقتضاآت فطرت انسان دستوراتي را ارائه فرموده است. اين احکام و دستورات قابليّت دارند تا تمام انتخابهاي انسان را مورد ارزيابي قرار دهند. انتخاب انسان بر اساس شرايط مختلف علمي، رواني، تاريخي، اجتماعي، سياسي، طبيعي و … متفاوت مي­ گردد. هرگاه تفاوت اين انتخابها به علّت انحراف از مسير هدايت نبوده باشد، جلوه هايي از حرکت انسان در مسير فطرت خواهد بود که مورد تأييد دين شريف اسلام است. جلوه هاي مختلفي که مسلمين ضمن اطاعت از فرامين الهي، بر اساس شرايط مختلف در زندگي خود ظاهر مي­ سازند و الگوها و شيوه هاي ويژه اي را که در زندگي خود انتخاب مي­ کنند و ظمن انطباق بر الگوهاي عام فرهنگ اسلامي، شرايط تاريخي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، علمي، رواني، طبيعي و… آنها را در بر دارد، فرهنگ خاصّ جوامع اسلامي را به وجود مي­ آورد که تحت موضوع انطباق فرهنگ مسلمين بر فرهنگ اسلامي مورد بررسي قرار گرفت. علّامه طباطبايي(ره) ضمن تفسير آيه ­ي 30 سوره­ ي روم مي­ گويد: مي­ خواهيم بگوييم انسانيّت خود سنّتي است واحد، و ثابت به ثبات اساسش که همان انسان است، و همين سنّت است که آسياي انسانيّت بر محور آن مي­ گردد، و همچنين سنّتهاي جزئي، که به اختلاف افراد و مکانها و زمانها مختلف مي­ شود، پيرامون آن دور مي­ زند. و اين همانست که جمله­ي « ذلِکَ الدّينُ الْقَيِّمُ وَ لَکِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ » بدان اشاره مي­ کند. (تفسير الميزان؛ 31/288)

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من