سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

فرهنگ الفاظ نهج البلاغه اش – ان

 

«أَشَارَ» = ماضي، اِفعال، اشاره کرد. (خطبه1)

«اَشْبَاح» = جمع مكسّر شَبَح، كالبدها، تن­ها (خطبه1)

«اَشْبَاه» = مکسّر شَبيه، همانند (خطبه1)

«اَشْنَقَ لَها (لِلبَعيرِ)» = شَنَقَ البَعيرَ = شتر را با مهار نگهداشت چنانکه پس گردن آن به پيش پالان چسبيد. «اَشْنَقَ» = ماضی باب اِفْعال از ريشه شنق، اَشنَقَ البَعيرُ = شتر سرش را بلند کرد. (خطبه 3)

«اَشْهَدُ» = مضارع، مجرّد، متكلّم وحده، گواهي مي­دهم. (خطبه2)

«اَشْيَاء» = جمع مكسّر شَيْء، چيزها (خطبه1)

«اَصْبِرُ» = مضارع ثلاثی مجرّد از ريشه صبر، متکلّم وحده، شکيبايی می کنم، صبر می کنم. (خطبه 3)

«اِصْطَفَي» = ماضی، افتعال، برگزيد. (خطبه1)

«إصْلاح الْمَنْطِقِ» = نام کتابی است که نويسنده آن اِبْن السِّکّيت است. (خطبه 3)

«اَصْلَدَ» = ماضی، اِفعال، درشت و سخت گردانيد. (خطبه1)

«اَصُولُ» = مضارع، ثلاثی مجرّد، از ريشه صول، صالَ –ُ صَولاً و صَوَلاناً عَلَيهِ = بر او حمله ور شد. (خطبه 3)

«اَضْدَاد» = مکسّر ضِدّ، مخالف، ضد (خطبه1)

«اِضْطَرَبَ» = ماضي، اِفْتِعال، جنبيد و لرزيد. (خطبه1)

«اَطَاعُوا» = ماضي، باب اِفعال، اجوف واوي، جمع مذكّر، فرمانبرداري كردند، فرمانبردار شدند. (خطبه2)

«اِطَّرَدَتْ» = ماضی مؤنّث،باب افتعال از طرد، تاء زائد به طاء بدل شده است. «اِطَّرَدَ اِطِّراداً : در ترتيب و روش به دنبال هم آمد.- پياپي روان گشت.- ألقَومُ فِي ألمَسيرِ: آن گروه در راه به دنبال هم رفتند.» ادامه يافت، جريان يافت. (خطبه 3)

«اَطْوَار» = جمع مكسّر طَوْر، انواع، شكلها (خطبه1)

«اَظْلَاف» = جمع مكسّر ظِلْف : سُم(خطبه2)

«اعْتِذَار» = مصدر باب افتعال از ريشه عذر، عذر آوردن و به سود خود احتجاج کردن. (خطبه 3)

«اِعْتِرَاض»  = مصدر باب افتعال از ريشه عرض، اِعتَرَضَ يَعْتَرِضُ اِعتِراضاً. آبرو بردن. مانع شدن، حايل شدن، نمودار و آشکار شدن، تکلّف نمودن، به خطا نسبت دادن. (خطبه 3)

«اِعْتَرَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غائب، پيش آمد، رسيد. (خطبه1)

«اِعْتَرَضَ» = ماضی باب افتعال از ريشه عرض، مانع شد، تکلّف نمود، به خطا نسبت داد. (خطبه 3)

«اِعْتَقَمَ» = ماضي، افتعال، عقيم كرد، نازا كرد. (خطبه1)

«أَعْشَی» = أعْشَی قيس، ميمون بن قيس، معروف به اَعْشَی الاَکْبَر، شاعر جاهلی که اسلام را درک کرد. متولّد 629 ميلادی (خطبه 3)

«اَعْصَفَ» = ماضي، اِفعال، سخت و تند شد. (خطبه1)

«اَعْضَاء» = مکسّر عُضْو، اندام، عضو (خطبه1)

«اَعْطَي» = ماضي، اِفعال، بخشيد، داد. (خطبه1)

«اَعْلَام» = جمع مكسّر عَلَم : پرچم، نشان، نشاني كه در راه براي راهنمايي درست مي­كنند. (خطبه2)

«اَعْنَاق» = جمع مكسّر عُنُق، گردنها (خطبه1)

«اَعْيُن» = جمع مکسّر «عَيْن : چشم»، چشمها (خطبه 3)

«اِغْتَرَّ» = ماضي، افتعال از غَرَّ، فريب داد، خوستار غفلت وي شد. (خطبه1)

«اِغْتِرَار» = مصدر، اِفْتِعال، فريب (خطبه1)

«اَفْضَل» = اسم تفضيل از فَضَلَ، باقي­تر، ماندگارتر(خطبه2)

«اَفْضَيْتَ» = ماضی، مفرد مذکّر مخاطب، باب اِفْعال از ريشه فضو (ناقص واوی)، «اَفضي اِفضاءً المَکانَ: آن جا را فراخ يا خالی گردانيد. – اِلَيْه = به او رسيد» رسيدی، رها کردی، قطع کردی. (خطبه 3)

«اَقَامَ» = ماضي، اِفعال، اجوف واوي، راست كرد. برپاي داشت. (خطبه2)

«أَقْبَلَ» = ماضی باب اِفْعال از ريشه قبل، «اَقْبَلَ اِقْبالاً» روی آورد، پرداخت. از افعال مقاربه است که مانند افعال ناقصه عمل می کند. بر سر مبتدا و خبر می آيد مبتدا را به عنوان اسم خود مرفوع و خبر را به عنوان خبر خود منصوب می کند. خبر آن بايد فعل مضارع باشد. خبرش بر خود فعل مقدّم نمی شود. بر شروع وقوع خبر دلالت دارد. لازم است فعل مضارعی که خبر آن واقع می شود بدون حرف نصب «اَنْ» به دنبال آن بيايد. (خطبه 3)

«اِقْتَطَعَتْ» = ماضي، افتعال از قطع، مفرد مؤنّث غائب، بريد، بازداشت. (خطبه1)

«اَقْدَام» = جمع مكسّر قَدَم، پاها (خطبه1)

«اُقْرَنُ» = مضارع مجهول ثلاثی مجرّد از ريشه قرن، يَقْرُنُ … اَقْرُنُ … ، بسته می شوم، پيوند داده می شوم. (خطبه 3)

«اَقْصَي» = اسم تفضيل از قصي، دور، دورتر، دورترين (خطبه1)

«اَقْطَار» = جمع مكسّر قُطْر، اطراف، كرانه­ها (خطبه1)

«اَكْتَاف» = جمع مكسّر كِتْف و كَتِف و كَتْف، استخوان كتف (خطبه1)

«اَكْثَر» = افعل تفضيل، بيشتر (خطبه1)

«اَكْرَمَ» = ماضي، اِفْعال، بزرگ و گرامي داشت، پاك و بركنار داشت. (خطبه1)

«اَلْآنَ» = وقت، هنگام، ظرف است براي وقت و زماني كه شخص در آن واقع است. الف و لام اَلْآنَ براي تعريف نيست. زيرا الف و لام تعريف در اوّل اسمهايي مي­آيد كه نكره بوده­اند و به سبب الف و لام معرفه مي­شوند. در حاليكه «آنَ» بدون الف و لام استعمال نشده است تا به سبب الف و لام معرفه گردد. گاهی به آنَ «اِذْ» اضافه مي­شود و گفته مي­شود «آنَئذٍ» و به معنی «حِينَئذٍ» : هنگاميکه است. «اَلْآنَ» مبني بر فتح است. (خطبه2)

«اَلَّا» = «اَنْ مفسّره به معنی (اَیْ: يعنی) که ميان دو جمله قرار می گيرد و در جمله قبل معنی قَوْل است.» + «لا نهی» (خطبه 3)

«إِلَّا» = ادات استثناء كه گاهي براي حصر يا قصر به كار مي­رود. (خطبه2)

«إِلَّا» = حرف استثناء (خطبه1)

«الَّذِي» = اسم موصول، كسي كه (خطبه1)

«الَّذِينَ» = اسم موصول خاصّ، برای جمع مذکّر است. کسانی که (خطبه 3)

«اَلْزَمَ» = ماضي، اِفعال، پيوست، همراه كرد. (خطبه1)

«اَلْسِنَة» = جمع مكسّر لسان، زبان­ها، سخنگويان (خطبه1)

«أَلْفَيْتُمْ» = ماضی، جمع مذکّر مخاطب، باب اِفعال از ريشه لفو (ناقص واوي)، «اَلْفَي اِلْفَاءً = يافت. از افعال قلوب که دو مفعول می گيرند.» يافتيد. (خطبه 3)

«اَلْقَيْتُ» = ماضی باب اِفعال، متکلّم وحده از ريشه لقی، «اَلْقَی اِلْقاءً = انداخت، افکند» انداختم، افکندم. (خطبه 3)

«اللَّه» = لفظ جلاله خداوند متعال (خطبه1)

«اَلْوَان» = مکسّر لَوْن، رنگها (خطبه1)

«إِلَه» = معبود، ج: آلِهَة(خطبه2)

«اِلَي» = حرف جرّ، به سوی، تا (خطبه1)

«اَمَا» = حرف استفتاح است به معني «اَلَا = هان» و بيشتر قبل از قسم قرار مي­گيرد. گاهي براي تحقيق سخني است كه پس از آن مي­آيد و به معني حقّاً است.(خطبه 3)

«اَمَاكِن» = جمع اَمْكِنَة و اَمْكُن كه جمع مكسّر مَكَان: جا، جايگاه است. (خطبه1)

«اَمَانَة» = مصدر، مجرّد، امانت، وديعه (خطبه1)

«اُمَّة» = اُمّت، گروه و جماعتي كه رابطه­اي معيّن آنها را به هم پيوسته است. _ دسته و گروه(خطبه2)

«اَمْثَال» = جمع مكسّر مَثَل : مانند، همتا، صفت، سخن، داستان، قصّه، پند (خطبه1)

«اَمَد» = مصدر، مجرّد، پايان، فرجام (خطبه1)

«اَمَرَ» = ماضي، مجرّد، تكليف فرمود، دستور داد. (خطبه1)

«اَمْر» = مصدر، دستور، فرمان (خطبه1)

«اَمْر» = مصدر، كار، شأن، حال(خطبه2)

«اَمْسَكَ» = ماضی باب اِفْعال از ريشه مسک، «اَمْسَکَ اِمْساکاً بالشَّیْءِ : به آن چيز چنگ زد. آن چيز را نگهداشت. – الشَّیْءَ بِيَدِهِ : آن چيز را به دست گرفت.» گرفت. نگهداشت. (خطبه 3)

«اُمَم» = جمع مكسّر اُمَّة، امّت، پيروان هر پيامبر، گروه و جماعتي كه رابطه­اي معيّن ميان آنها را به هم پيوسته است. _ نسل يا نژاد يا طائفه­ يا صنفي از مردم (خطبه1)

«اُمَنَاء» = جمع مكسّر اَمين، مورد اطمينان (خطبه1)

«اَمِير» = فرمانروا، امير، «اَميرَ المُؤمِنين» : لقب حضرت علی عَلَيْهِ السَّلام (خطبه 3)

«اِنَّ» = از حروف مشبّهةٌ بالفعل، بدرستيكه، همانا (خطبه1)

«اَنَّ» = از حروف مشبّهةٌ بالفعل، بدرستيكه، همانا. در اوّل جمله نمي­آيد و ما بعد آن به تأويل مصدر مي­رود. (خطبه1)

«إِنْ» = اگر، گاهی حرف شرط است و دو فعل را مجزوم می کند. همراه با لا نافيه نون آن حذف می شود، اِلّا : اِن + لا (خطبه 3)

«اَنْ» = حرف مصدري، يا موصول حرفي (خطبه1)

«اَنْ» = مخفّف اَنَّ، مشبّهةٌ بالفعل(خطبه2)

«اَنَام» = همه آفريدگان، خلق، مردم، آدمي، انسان، مفرد است و جمع آن آنَام و اَنِيم است. (خطبه1)

«اَنْبِيَاء» = جمع مكسّر نبيء، پيامبران (خطبه1)

«انْتَكَثَ» = ماضی، افتعال از ريشه نکث، «اِنتَکَثَ اِنتِکاثاً» : گسسته شد.- شکست. (خطبه 3)

«اِنْتِهَاء» = مصدر، افتعال، ناقص يايي، پايان (خطبه1)

«إِنْجَاز» = مصدر، اِفعال، برآوردن، پايان آوردن، وفا كردن (خطبه1)

«اِنْجَذَمَ» = ماضي، باب انفعال از ريشه جَذَمَ، بريده شد. (خطبه2)

«اِنْحِنَاء» = مصدر باب انفعال، ناقص واوي، كجي و خميدگي(خطبه2)

«اَنْدَاد» = جمع مكسّر نِدّ، همانندها، نظيرها (خطبه1)

«إِنْسَان» = انسان، آدمي (خطبه1)

«اَنْشَاَ» = ماضي، اِفعال، آفريد و ايجاد كرد. (خطبه1)

«إِنْشَاء» = مصدر، اِفعال، آفريدن (خطبه1)

«اِنْصِرَاف» = مصدر، انفعال، بازگشتن (خطبه2)

«اَنْعَام» = جمع مكسّر نَعَم، چارپايان، شتران، گاو و گوسفند و بز و… (خطبه1)

«اَنْف» = بينی (خطبه 3)

«اَنْقَذَ» = ماضي، اِفْعَال، خلاص كرد، رهايي بخشيد. (خطبه1)

«اِنَّما» = ادات حصر است به معنی : فقط، تنها، اِنَّمَا تشکيل شده است از: اِنَّ و مَا کافّه که عمل اِنَّ را باطل می کند. (خطبه 3)

«اِنْهَارَتْ» = ماضي، باب انفعال از ريشه هَارَ اجوف واوي، مؤنّث، فروريخت ، ويران شد. (خطبه2)

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من