وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ
وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴿4﴾
کلمه |
صرف |
معنی |
نحو |
||||
وَ |
حرف عطف، مبنی بر فتح |
و |
– |
||||
الَّذِينَ |
اسم، موصول خاص، جمع مذکّر، معرفه، مبنی بر فتح، |
کسانی که |
صفت المتَّقينَ، تابع، محلّاً مجرور |
||||
يُؤْمِنُونَ |
فعل مضارع، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، از ريشه امن، جمع مذکّر غائب، معلوم، متعدّی، معرب، مرفوع، نشانه رفع نون |
ايمان می آورند. |
فعل، فاعل ضمير متّصل واو محلّاً مرفوع |
جمله صله اَلَّذينَ محلّی از اِعراب ندارد. |
|||
بِ |
حرف جرّ، مبنی بر کسر |
به |
جارّ |
جار و مجرور متعلّق به يُؤْمِنُونَ |
|||
مَا |
اسم موصول مشترک برای غير عاقل، مبنی بر سکون، معرفه |
آنچه |
محلّاً مجرور به حرف جرّ بِ |
||||
اُنْزِلَ |
فعل ماضی مجهول، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، مفرد مذکّر غائب، متعدّی |
فرود آورده شد. نازل شد. |
فعل، هُوَ مستتر محلّاً مرفوع، نايب فاعل |
جمله اُنزِلَ اِلَيکَ صله مَا محلّی از اِعراب ندارد |
|||
إِلَي |
حرف جرّ، مبنی بر سکون |
به، به سوی |
جارّ |
جار و مجرور متعلّق به اُنْزِلَ |
|||
كَ |
اسم، ضمير متّصل، مفرد، مذکّر، مخاطب، معرفه، مبنی بر فتح |
تو |
مجرور به حرف جرّ اِلی |
||||
وَ |
حرف عطف، مبنی بر فتح |
و |
– |
||||
مَا |
اسم موصول مشترک برای غير عاقل، مبنی بر سکون، معرفه |
آنچه |
معطوف به ما اوّل، تابع، محلّاً مجرور |
|
|||
اُنْزِلَ |
فعل ماضی مجهول، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، مفرد مذکّر غائب، متعدّی |
فرود آورده شد. نازل شد. |
فعل، هُوَ مستتر محلّاً مرفوع، نايب فاعل |
جمله اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ صله مَا محلّی از اِعراب ندارد. |
|||
مِنْ |
حرف جرّ، مبنی بر سکون |
از |
جارّ |
جار و مجرور متعلّق به اُنْزِلَ |
|||
قَبْلِ |
اسم، معرب، دائم الاضافه |
پيش، قبل |
مجرور به حرف جرّ، مضاف |
||||
كَ |
اسم، ضمير متّصل، مفرد، مذکّر، مخاطب، معرفه، مبنی بر فتح |
تو |
مضافٌ اِلَيْه، محلّاً مجرور |
||||
وَ |
حرف عطف، مبنی بر فتح |
و |
– |
||||
بِ |
حرف جرّ، مبنی بر کسر |
به |
جارّ |
جار و مجرور متعلّق به يُوقِنُونَ |
جمله معطوف به جمله صله اَلَّذينَ محلّی از اِعراب ندارد.
جمله يُوقِنِونَ محلاً مرفوع خبر هُمْ |
||
الْآخِرَةِ |
اسم، مفرد، مؤنّث آخِر: اسم فاعل از أخر اصل آن أاخَرَ، همزه و الف تبديل به آ شده است، معرب، معرفه، عَلَم برای قيامت |
آخرت، روز قيامت |
مجرور به حرف جرّ بِ، نشانه جرّ کسره |
||||
هُمْ |
ضمير منفصل رفعی، جمع مذکّر غائب، معرفه، مبنی بر سکون |
آنان |
مبتدا، محلّاً مرفوع |
||||
يُوقِنُونَ |
فعل مضارع، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، از ريشه يقن، اصل آن يُيْقِنُ ياء ساکن ماقبل مضموم قلب به واو شده، معلوم، متعدّی، معرب، مرفوع، نشانه رفع نون |
يقين می آورند |
فعل، ضمير متّصل واو، محلّاً مرفوع فاعل |
||||
تنها نکته مهم و جديد صرف در اين جدول فعل مجهول است که در ذيل می آيد:
فعل «اُنْزِلَ» ماضی مجهول
« اُنْزِلَ » فعل ماضی مجهول است. فعل مجهول فعلي است كه فاعل آن در كلام معلوم نبوده و ذكر نشده باشد. فعل مجهول فقط از فعل متعدّي ساخته مي شود. براي ساختن فعل ماضي مجهول، حرف ماقبل آخر ماضي معلوم آن مكسور، و حروف متحرّك ماقبل حرف آخر مضموم مي شود. مانند: « اُنْزِلَ = نازل شد، فرود آمد» كه فعل ماضي مجهول است و فعل معلوم آن «اَنْزَلَ ه = آن را فرود آورد» است. براي مجهول كردن فعل مضارع معلوم حرف مضارعه مضموم و حروف ماقبل آخر مفتوح مي شود.
مرفوعات (نايب فاعل)
«نايب فاعل» اسم مرفوعي است كه بعد از يک فعل مجهول می آيد و آن فعل مجهول به آن نسبت داده می شود. اگر نايب فاعل در جمله نيايد ضمير بارز يا مستتر در فعل مجهول نايب فاعل و محلّاً مرفوع است. در حقيقت «نايب فاعل» همان مفعول فعل متعدّي معلوم است كه به جاي فاعل نشسته و اعراب آن را پذيرفته است. مانند: «اُنْزِلَ فرو فرستاده شد.» که هُوَ مستتر در اُنْزِلَ محلّاً مرفوع نايب فاعل است. مرجع هُوَ قرآن کريم است و جمله معلوم آن به اين صورت بوده است: «اَنْزَلَ اللهُ الْکِتابَ = خداوند کتاب را فرو فرستاد. » در جمله معلوم فعل به فاعل = خداوند نسبت داده شده است. در جمله مجهول «اُنْزِلَ الْکِتابُ = کتاب فرو فرستاده شد.» فاعل نيامده است و فعل به کتاب نسبت داده شده است که در جمله معلوم مفعولٌ بِه بوده است.