روش خواندن «ال» و اسم پس از آن
«ال» که در ابتدای بسياری از اسمهای عربی می آيد از همزه و لام تشکيل شده است ولی «الف و لام» خوانده می شود. الف و لام در اوّل اسمهای شناخته شده يا «معرفه» می آيد. مانند: اَلْحَمْدُ. همزه «ال» «همزه وصل» است. هرگاه اسمی که با «همزه وصل» شروع می شود در اوّل جمله قرار گيرد، آن همزه تلفّظ می شود. ولی اگر آن اسم در وسط جمله قرار گيرد «همزه وصل» تلفَظ نمی شود و حرف بعد از آن به حرکت حرف آخر کلمه قبل از همزه می چسبد. مانند: «بُعْدُ ٱلْهِمَمِ» که از دو کلمه «بُعْدُ» و «الْهِمَمِ» تشکيل شده است. همزه «ال» تلفّظ نمی شود و چون لام «ال» ساکن است برای خوانده شدن به حرکت «ضمّه –ُ » حرف آخر «بُعْدُ» می چسبد و «بُعْدُلْهِمَمِ » تلفّظ می شود. غالباً بر روی همزه وصل يک صاد کوچک قرار داده می شود: « ٱ ».
لام « ال » هرگاه قبل از برخی از حروف عربی قرار گيرد خوانده نمی شود، اين حروف، حروف شمسی ناميده می شوند. و عبارتند از:
« تاء ، ثاء ، دال ، ذال ، راء ، زاء ، سين ، شين ، صاد ، ضاد ، طاء ، ظاء ، لام ، نون .»
حروف شمسی هرگاه پس از «ال» بيايند مشدّد می گردند يعنی دو بار تلفّظ می شوند بار اوّل ساکن و بار ديگر با حرکت قبلی خود. مانند: السَّلام که «اَسْسَلام تلفّظ می شود» و «السَّماء که «اَسْسَماء تلفّظ می شود. هر يک از اين کلمات در وسط جمله قرار گيرند بدون «الف و لام» تلفّظ می شوند، در حاليکه «الف و لام» آنها نوشته می شود. مانند: «عَلَيْهِ ٱلسَّلاٰمُ که عَلَيْهِ سْسَلامُ تلفّظ می شود.» و «خَلْقِ ٱلسَّماءِ که خَلْقِ سْسَماءِ تلفّظ می شود.»
ديگر حروف الفبا «حروف قمری» نام دارند و هرگاه اوّل اسمی قرار گيرند که بر سر آن «ال» است تغييری نمی کنند. حروف قمری عبارتند از:
« همزه ، باء ، جيم ، حاء ، خاء ، عين ، غين ، فاء ، قاف ، کاف ، ميم ، هاء ، واو ، ياء .»
لام «ال» قبل از حروف قمری تلفّظ می شود. مانند: الاَرْض، الْمُجْتَهِدون، الْفِطَن.
تنوين
در آخر بسياری از اسمهای نامعيّن= نکره در عربی «تنوين» می آيد. «تنوين» و «ال» هرگز با هم در يک کلمه نمی آيند. به عبارت ديگر يک اسم در عربی يا «ال» مي گيرد يا تنوين.
« تنوين» نون ساکنی است که در آخر اسم می آيد، خوانده می شود، ولی نوشته نمی شود. تنوين سه نوع است: «تنوين نصب اً كه خوانده مي شود: اَنْ » ، «تنوين رفع -ٌ كه خوانده مي شود: اُنْ» و «تنوين جرّ -ٍ كه خوانده مي شود: اِنٍْ» . مانند: اِبْتِداءً ، حَدًّ ، صِفَةٍ ،
«حرف» کلمه ای است که بر معنای مستقلّی دلالت ندارد. مانند: فَ، مِنْ، عَلَي، فِي.
«فعل» کلمه ای است که بر معنای مستقلّی دلالت دارد و به يکی از زمانهای « گذشته= ماضی»، «حال و آينده = مضارع» و «امر» دلالت دارد. مانند: فَطَرَ = آفريد، نَشَرَ= پراكنده كرد، يَذْكُرُ= بيان مي كند ، لَا يَبْلُغُ = نمي رسد.