«آخِر» = آن كه در پايان آيد. پسين
«اِبْتَدَاَ» = ماضي، اِفْتِعال، آغاز كرد.
«اِبْتِدَاء» = مصدر، اِفْتِعال، آغاز كردن
«اَبْعَدَ» = ماضي، اِفعال، دور گردانيد.
«إِثَارَة» = مصدر، اِفعال، برانگيختن
«اَجَالَ» = ماضي، اِفعال، اجوف واوي، گردانيد.
«اَجْرَي» = ماضي، اِفعال، جاري ساخت.
«اَحَالَ» = ماضي، اِفعال، اجوف واوي، ارجاع داد.
«اَحْدَثَ» = ماضي، اِفعال، پس از نيستي پديد آورد.
«اَحْنَاء» = جمع مكسّر حِنْو، اطراف، جوانب
«اَدَامَ» = ماضي، مجرّد، ادامه داد، پيوسته كرد.
«اِسْتَفَادَ» = ماضي، استفعال، بهره بُرد.
«اَشْبَاح» = جمع مكسّر شَبَح، كالبدها، تنها
«اِضْطَرَبَ» = ماضي، اِفْتِعال، جنبيد و لرزيد.
«اِعْتَقَمَ» = ماضي، افتعال، عقيم كرد، نازا كرد.
«اَعْصَفَ» = ماضي، اِفعال، سخت و تند شد.
«اَلْاَجْوَاء» = جمع مكسّر جَوّ، فضا، هوا، جوّ
«الْاَرْجَاء» = جمع مكسّر رَجَا، كرانه ها
«الْاَشْيَاء» = جمع مكسّر شَيْء، چيزها
«اَلْبِحَار» = جمع مكسّر بَحْر، دريا
«اَلْخَلْق» = مصدر، مجرّد، آفرينش، آفريدگان
«اَلرَّوِيَّة» = انديشه و نگرش دركارها
«اَلرِّيح» = مصدر، باد، مؤنّث است.
«اَلزَّعْزَع» = رباعي مجرّد، باد سخت
«اَلْزَمَ» = ماضي، اِفعال، پيوست، همراه كرد.
«السِّقَاء» = مشك آب، دلو
«اَلْعَاصِفَة» = مؤنّث اَلْعَاصِف، طوفان، تندباد
«اَلْفَضَاء» = مصدر، مجرّد، فضا
«اَلْقَاصِفَة» = مؤنّث قَاصِف، باد سخت
«اَلْهَوَاء» = هوا، فضا
«اَمَرَ» = ماضي، مجرّد، تكليف فرمود، دستور داد.
«اِنْتِهَاء» = مصدر، افتعال، ناقص يايي، پايان
«اَنْشَاَ» = ماضي، اِفعال، آفريد و ايجاد كرد.
«إِنْشَاء» = مصدر، اِفعال، آفريدن
«اَوْقَات» = جمع مكسّر وَقْت، زمانها
«بَيْنَ» = ظرف زمان و مكان، وسط
«تَجْرِبَة» و تَجْرِيب = مصدر، تفعيل، آزمودن
«تَحْت» = ظرف، لازم الاضافه، زير
«تَرُدُّ» = مضارع،مفرد مؤنّث غائب، برگردانيد.
«تَصْفِيق» = مصدر، تفعيل، جنباندن
«تَيَّار» = صيغه مبالغه از تَارَ، مجرّد، موج
«ثُمَّ» = حرف عطف براي مهلت، سپس
«ثَوَاقِب» = جمع مكسّر ثاقِب، ستارگان
«جَعَلَ» = ماضي، مجرّد، آفريد، قرار داد، گردانيد.
«جَوّ» = ميان آسمان و زمين، هوا، فضا، جَو
«حَتَّی» = تا، تا اينكه
«حُدُود» = جمع مكسّر حَدّ، جوانب
«حَرَكَة» = مصدر، مجرّد، جنبش، حركت
«حَمَلَ» = ماضي، مجرّد، برداشت، قرار داد.
«دَائِر» = اسم فاعل از دَارَ، چرخان، گردان
«دِسَار» = مصدر، مجّرد، ميخ دوسر، طناب
«دَفِيق» = فَعيل به معني اسم مفعول، روان
«رَدّ» = مصدر، مجرّد، مضاعف، بازگردانيد.
«رَفَعَ» = ماضي، مجرّد، بالا رفت، بالا بُرد.
«رَقِيم» = به معناي مرقوم، كتاب، كشتي
«رُكَام» = ابر بر هم نشسته، ابر متراكم
«رَمَی» = ماضي، مجرّد، ناقص يايي، افكند.
«زَبَد» = كفي كه بر آب يا جُز آن برآيد.
«زَخَّار» = صيغه مبالغه از زَخَرَ، فراوان، پُر
«زَيَّنَ» = ماضي، تفعيل، آراست.
«زِينَة» = مصدر نوعي از زانَ –ِ ، آرايش
«سَائِر» = اسم فاعل از سَارَ، روان، گذران
«سَاجِي» = اسم فاعل از سَجا، ساكن، آرام
«سَبْع» = هفت
«سِرَاج» = چراغ، خورشيد، آفتاب
«سُفْلَي» = مؤنّث اَسْفَل، پايينتر، پايينترين
«سَقْف» = مصدر، مجرّد، سقف، آسمانه، آسمان
«سَكَائِك» = جمع مكسّر، طبقات بالاي جوّ
«سَلَّطَ» = ماضي، تفعيل، مسلّط و چيره كرد.
«سَمْك» = مصدر، مجرّد، سقف خانه، ارتفاع
«سَمَوَات» = جمع مكسّر سَماء، آسمانها
«سَوَّی» = ماضي، تفعيل، استوار و يكسان كرد.
«شَدّ» = مصدر، مجرّد، مضاعف، سخت، نيرومند
«شَقّ» = مصدر، مجرّد، شكاف، تَرَك
«ضِيَاء» = مصدر، مجرّد، نور، روشنايي
«عَارِف» = اسم فاعل، مجرّد، آگاه
«عَالِم» = اسم فاعل، مجرّد، دانا، دانشمند
«عَبَّ» الْبَحْرُ = موج دريا بلند شد. ماضي، مجرّد
«عُبَاب» مِنَ الْبَحْر = موج دريا
«عَصَفَ بِهِ» = متعدّي با باء، آن را بُرد.
«عَصَفَ» = ماضي، مجرّد، لازم، وزيد، رفت.
«عَصْف» = مصدر، مجرّد، وزيدن، رفتن.
«عَصَفَتْ بِهِ» = مؤنّث غائب، آن را بُرد.
«عُلْيَا» = مؤنّث اَعْلَي، بالاتر، بالاترين
«عَمَد» = جمع مكسّر عَمُود، ستون خانه
«غَرَائِز» = جمع مكسّر غَرِيزة، سرشتها
«غَرَّزَ» = ماضي، تفعيل، قرار داد، فرو برد
«فَتْق» = مصدر، مجرّد، شكاف
«فَتِيق» = فَعيل به معني اسم مفعول، شكافته
«فَلَك» = مصدر، مجرّد، فلك، مدار ستاره گان
«فَوْق» = ظرف مكان، بالا، برتر، بيش
«قَبْلَ» = ظرف زمان، معرب، قبل، پيش
«قَرَائِن» = جمع مكسّر قَرِينة، همدمها، حقايق
«قَمَر» = ماه
«كَوَاكِب» = جمع مكسّر كَوْكَب، ستاره ها
«لَاَمَ» = ماضي، مجرّد، سازگاري ايجاد كرد.
«مَاء» = آب
«مَائِر» = اسم فاعل از مَارَ، جنبيده، روان
«مَائِر» = اسم فاعل از مَارَ، متحرّك
«مُتَرَاكِم» = اسم فاعل، تفاعل،گِرد آمده، انبوه شده
«مُتَلَاطِم» = اسم فاعل، تفاعل، به هم خورنده
«مَتْن» = مصدر، پُشت، مذكّر و مؤنّث است.
«مَجْرَا» = اسم مكان از جَرَي، گذرگاه
«مَحْفُوظ» = اسم مفعول از حَفِظَ، حفاظت شده
«مُحِيط» = اسم فاعل، اِفعال، احاطه يافته
«مُخْتَلِفَات» = جمع مُخْتَلِفَة، ناسازگاريها
«مَخَضَ» = ماضي، مجرّد، تكان داد.
«مَخْض» = مصدر، مجرّد، تكان دادن
«مَخَضَتْ» = ماضي، مؤنّث غائب، تكان داد.
«مُرَبّ» = مصدر ميمي از اَرَبَّ، اِفعال، ماندن
«مَرْفُوع» = اسم مفعول، مجرّد، بالا بُرده شده
«مُسْتَطِير» = اسم فاعل، استفعال، پراكنده
«مَكْفُوف» = اسم مفعول از كَفَّ، كور، نابينا
«مَنْشَأ» = اسم مكان از نَشَأ، زادگاه
«مَنْشَا» = اسم مكان از نَشِيَ، محلّ بازگشتن
«مُنْفَتِق» = اسم فاعل، اِنْفعال، شكافته، وسيع
«مُنْفَهِق» = اسم فاعل، اِنْفعال، فراخ، وسيع
«مُنِير» = اسم فاعل، اِفْعال، درخشان، تابان
«مَوْجِ» = مصدر، مجرّد، اجوف واوي، موج
«مَهَبّ» = اسم مكان از هَبَّ، محلّ وزش باد
«نَفْس» = مصدر، مجرّد، روح، حقيقت هر چيز
«هَا» = ضمير متّصل مفرد مؤنّث غائب، آن، آن را
«هَمَامَة» = مصدر مجرّد از هَمَّ، نيروي محرّك
«هُنَّ» = ضمير جمع مؤنّث متّصل اضافي، آنها
«يَدْعَمُ» = مضارع، مجرّد، ستون قرار مي دهد.
«يَنْظِمُ» = مضارع، مجرّد، منظّم مي كند.