اقسام هفتگانه اسم (مذكّر و مؤنّث)
يكي ديگر از تقسيمات اسم، تقسيم بندي آن به «مُذكّر و مُؤنّث» است.
«اسم مذكّر» اسمي است كه بر مرد يا حيوان نر دلالت دارد. به اين اسم «مذكّر حقيقي» نيز گفته مي شود. مانند: «آدَمَ = حضرت آدم عَلَيْهِ السَّلامُ»، «اَلْقَائِلُونَ = مردان سخنور»، «اَلْمُجْتَهِدُونَ = مردان كوشا»، «اَلْحَمَام = كبوتر». برخي از اسمهاي مذكّر بر مرد يا حيوان نر دلالت ندارند. به اين نوع از اسم مذكّر «مذكّر مجازي» گفته مي شود. مانند: «مَوْصُوف = موصوف»، «مَاء = آب».
«اسم مؤنّث» اسمي است كه بر زن يا حيوان مادّه دلالت دارد. به اين اسم «مؤنّث حقيقي» نيز گفته مي شود. مانند: «اُمّ = مادر»، «مَرْأة = زن». برخي از اسمهاي مؤنّث بر زن يا حيوان مادّه دلالت ندارند. به اين نوع از اسم مؤنّث «مؤنّث مجازي» گفته مي شود. مانند: «خُطْبَة = سخنراني»، «صِفَة = صفت». اسم مؤنّث داراي نشانه هايي است كه «علامتهاي تأنيث» نام دارند. علامتهاي تأنيث عبارتند از: تاء گرد «ة»، الف مقصوره «يٰ»، الف ممدوده «اٰء». هر اسمي كه در آخر آن يكي از اين علامتها باشد به آن اسم «مؤنّث لفظي» گفته مي شود. گاهي يك اسم مذكّر علامت تأنيث دارد، مانند: «طَلْحَة»، اين اسم «مذكّر حقيقي» و « مؤنّث لفظي» است. به اسمهاي مؤنّث چه حقيقي يا مجازي كه علامت تأنيث ندارند «مؤنّث معنوي» گفته مي شود. مانند: «رِيح = باد».
اقسام هفتگانه اسم (مفرد، مثنّي، جمع)
يكي ديگر از تقسيمات اسم، تقسيم بندي آن به «مفرد، مثنّي و جمع» است.
«مفرد» كلمه اي است كه بر يك شخص يا حيوان يا صفت يا چيز دلالت مي كند. مانند: اَرض، حَقّ، وَقْت، صِفَة، مَوْصُوف.
«مثنّي» كلمه اي است كه بر دو شخص يا حيوان يا صفت يا چيز دلالت مي كند. علامت مثنّي در زبان عربي «-َانِ» و «-َيْنِ» است. مانند: «اَمْرَيْنِ»
«جمع» كلمه اي است كه بر بيش از دو شخص يا حيوان يا صفت يا چيز دلالت مي كند. مانند: اَلْقَائِلُونَ، اَلْعَادَّونَ، اَلْهِمَم، اَلْفِطَن، اَلصِّفات. در عربي دو قسم جمع وجود دارد: جمع سالم و جمع مكسّر. «جمع سالم» آن است كه ساختار مفرد كلمه به حال خود باقي مي ماند و تنها در آخر آن علامت جمع افزوده مي شود. جمع سالم بر دو قسم است: جمع مذكّر سالم و جمع مؤنّث سالم. «جمع مذكّر سالم» از افزوده شدن «-ُونَ» و «–ِينَ» به آخر اسم مفرد مذكّر ساخته ميشود. مانند: «اَلْقَائِل = يك مرد سخنور + -ُونَ» ميشود: «اَلْقَائِلُونَ = مردان سخنور». و مانند كلمات «اَلْمُجْتَهِدُونَ و اَلْعَادُّونَ». «جمع مؤنّث سالم» از افزوده شدن «ات» به آخر اسم مفرد مؤنّث ساخته مي شود. مانند: «صِفَةٌ = يك صفت + ات» ميشود: «صِفَات = صفتها» . «جمع مكسّر» جمعي است كه ساختار مفرد كلمه در آن به هم ميريزد. مانند: «اَلْهِمَم = همّتها، ارادهها» كه مفرد آن «اَلْهِمَّة» است. مانند: «اَلْفِطَن = زيركيها» كه مفرد آن «اَلْفِطْنَة» است. و مانند: «اَلْخَلائِق = آفريدگان» كه مفرد آن «اَلْخَلِيقَة» است.
اقسام هفتگانه اسم (جامد، مشتق)
يكي ديگر از تقسيمات اسم، تقسيم بندي آن به «جامد و مشتق» است.
«اسم جامد» اسمي است كه از كلمه ديگري گرفته نشده باشد.
«اسم مشتق» اسمي است كه از كلمه ديگري گرفته شده باشد. مانند: «اَلْقَائِلُون» كه از ريشه «قول» گرفته شده است. اسم مشتق بر هشت قسم است: اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبّهه، اسم تفضيل، صيغه مبالغه، اسم مكان، اسم زمان، اسم آلت.
مشتقّات (اسم فاعل)
«اسم فاعل» اسمي است كه بر كسي يا چيزي دلالت مي كند كه كاري از او صادر شده است. مانند: «اَلْقَائِل = گوينده» به كسي گفته مي شود كه عمل گفتن از او صادر شده است. اسم فاعل از ثلاثي مجرّد بر وزن «فاعِل» ساخته مي شود. اسم فاعل داراي شش صيغه است:
«مفرد مذكّر» مانند: قَائِلٌ = يك مرد سخنور. «مفرد مؤنّث» مانند: قَائِلَةٌ = يك زن سخنور
«مثنّي مذكّر» مانند: قَائِلَانِ = دو مرد سخنور. «مثنّي مؤنّث» مانند: قَائِلَتانِ = دو زن سخنور
«جمع مذكّر» مانند: قَائِلُونَ = مردان سخنور. «جمع مؤنّث» مانند: قَائِلَاتٌ = زنان سخنور
اسم فاعل از ثلاثي مزيدٌفيه از مضارع هر باب ساخته مي شود. بدين ترتيب كه حرف مضارع برداشته مي شود و به جاي آن يك ميم مضموم قرار داده مي شود. حرف ما قبل آخر نيز مكسور مي شود. مانند: اَلْمُجْتَهِد = يك مرد كوشا. اسم فاعل از باب افتعال است.
فعل ثلاثي مزيدٌ فيه (باب اِفْتِعَال)
هر فعل ثلاثي مجرّد كه به باب « اِفْتِعَال » برود، در ماضي و مضارع و مصدر بر وزنهاي:
ماضي | مضارع | مصدر |
اِفْتَعَلَ | يَفْتَعِلُ | اِفْتِعَال |
است. يعني يك همزه در اوّل و يك تاء پس از فاءالفعل فعل ماضي مجرّد آن اضافه مي شود. چون در اوّل ماضي اين باب همزه زائد آمده، همزه در مضارع حذف مي شود. مانند: فعل «جَهَدَ –َ جَهْداً = كوشيد» كه در باب اِفتعال مي شود: «اِجْتَهَدَ = كوشيد، يَجْتَهِدُ = مي كوشد، اِجْتِهَاد = كوشيدن». اسم فاعل از اين باب بر وزن مُفْتَعِل است. مانند: «مُجْتَهِد = يك مرد كوشا». جمع مذكّر آن مي شود: «مُجْتَهِدُونَ = مردان كوشا».
منصوبات (مفعولٌ بِه)
در عربي چندين اسم منصوب با نام مفعول وجود دارد براي هر يك از مفعولها متناسب با جايگاه و عملشان معرّفي وجود دارد كه به صورت پسوند بعد از عنوان مفعول مي آيد. مفعولهاي پنجگانه عبارتند از: «مفعولٌ به، مفعولٌ لَه، مفعولٌ فيه، مفعولٌ مَعَه و مفعول مطلق» كه هر يك در جاي خود تعريف خواهد شد. پيش از اين گفته شد معناي فعل متعدّي با فاعل تمام نمی شود و به مفعول نيازمند است. اين مفعول كه فعل متعدّي به آن نيازمند است همان مفعولٌ به است. و در تعريف آن آمده است كه: «مفعولٌ بِه» اسم منصوبي است كه فعل فاعل بر آن واقع مي شود. مانند: «مِدْحَةَ» در جمله «لايَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ». گاهي مفعولٌ به ضمير متّصل به فعل است. در اين صورت، چون ضمائر مبني هستند، آن ضمير مفعولي محلّاً منصوب است. مانند: ضمير «هاء» متّصل به فعل « لا يُدْرِكُهُ » در جمله « لا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ » كه مفعولٌ به و محلّاً منصوب است.
علامت نصب در اسمهاي منصوب
علامت نصب در اسمهاي منصوب عبارتند از:
فتحه –َ و تنوين نصب –ً در اسم مفرد، مانند: «مِدْحَةَ» و در جمع مكسّر. ياء (ي ) در مثنّي و در جمع مذكّر سالم. الف (اٰ) در اسماء ستّه (اَبا، اَخا،…) و كسره (-ِ ) در جمع مؤنّث سالم.
مجرورات (مضافٌ اِلَيْه)
هرگاه اسمي به اسم ديگر اضافه شود، اسمِ اوّل را مضاف و اسمِ دوّم را مضافٌ اليه مي نامند. «مضافٌ اِليه» هميشه مجرور است ولي «مضاف» بر حسب جايگاه خود در جمله اعرابهاي مختلفي مي پذيرد. مضاف الف و لام و تنوين نميگيرد و اگر مثنّي و جمع مذكّر سالم باشد نون آن حذف مي شود. بعضي اسمها مانند: ضمير، اسم اشاره، اسم شرط و اسم استفهام ، جز «اَيُّ»، مضاف واقع نمي شوند. برعكس برخي از اسمها هميشه مضاف واقع مي شوند و آنها را اسمهاي لازم الاضافه يا دائم الاضافه مي نامند. مانند: كُلّ، غَيْر و … . اضافه بر دو قسم است: اضافه معنوي و اضافه لفظي.
«اضافه معنوي» اضافه شدن اسمي به اسم ديگر، به تقدير يكي از حروف جرّ (مِنْ، لام، فِي)، است. اضافه معنوي براي يكي از دو فايده تعريف (معرفه شدن اسم نكره) يا تخصيص (خاص شدن يا تقليل اشتراك در نكره) صورت مي پذيرد. فايده «تعريف» زماني حاصل مي شود كه مضافٌ اليه معرفه باشد، در حالي كه فايده «تخصيص» زماني به دست ميآيد كه مضافٌ اليه نكره باشد.
«اضافه لفظي» اضافه شدن يكي از شبه فعلهاي «اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبّهه يا صيغه مبالغه» به معمول خود است. مضاف تنها در اضافه لفظي مي تواند داراي الف و لام باشد آن هم زماني كه مضافٌ اليه با الف و لام معرفه شده باشد و يا مضاف بر معرفه باشد.
دو تركيب «بُعْدُ الْهِمَمِ = دوري همّتها» و «غَوْصُ الْفِطَنِ = ژرفاي زيركيها» اضافه معنوي هستند. زيرا در آنها حرف جرّ «لام» در تقدير گرفته مي شود. «بُعْد» و «غَوْص» هر دو شبه فعل هستند ولي مصدرند و با معمول خود اضافه لفظي نمي سازند. همه اسمها مي توانند مضافٌ اليه واقع شوند. اگر يك اسمِ مبني مضافٌ اليه واقع شد چون حركت آخر آن تغيير نمي كند محلّاً مجرور مي باشد. يكي از اسمهاي مبني «ضمير» است. اگر اسمي به ضمير اضافه شود مضافٌ اليه و محلّاً مجرور است. مانند: «مِدْحَتَهُ = ستايش او» و «حَقَّهُ = حقّ او». ممكن است يك مضافٌاليه، مضاف براي اسم بعد از خود باشد. مانند: «مَيَدَانَ اَرْضِهِ = جنبش زمينش». مَيَدَان مصدر است و مضاف براي اَرْضِ است و اَرْضِ مضافٌ اليه و مجرور است. ضمير هاء به اَرْضِ اضافه شده، آن را مضاف كرده است و خود مضافٌ اليه و محلّاً مجرور است.