سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

فرهنگ دينی و غير دينی1، واژه دين در لغتنامه و قرآن کريم

معنی واژه ی دين

واژه ی «دين» در عربی مصدر است برای فعل «دانَ يَدينُ» به معانی «به دينی در آمدن، خدمت کردن، خوار شدن». اين واژه اسم است برای تمام آنچه که بدان پرستش خدا کرده شود و به معانی آيين، کيش ، ملّت، مذهب، سيرت، طريقه، روش، عادت، حال، کار، پرهيزکاری، خداشناسی، حساب، محاسبه، مُلک، حکمرانی، فرمانروايی، سلطنت، زمامداری، فرماندهی، حکومت، کشورداری، قضا، دادرسی، تدبير، پايان کاری را نگريستن، کارسازی، روز حساب به کار رفته است. جمع آن اَديان است.(لارووس) راغب اصفهانی در مفردات می گويد: دين يعنی طاعت و جزا. درحاليکه مصطفوی در کتاب ” التّحقيق فی کلمات القرآن الکريم ج: 3 ص: 289″ می گويد: اصل واحد در مادّه دين همان خضوع و فرمانبرداری از يک برنامه يا مقرّرات معيّن است و معانی اطاعت، تعبّد و محکوميّت و مجبور بودن و تسليم شدن در مقابل يک فرمان يا حکم يا قانون يا مجازات به آن نزديک است.

در لغت اوستايی دين به معنی «شريعت» است، پيروان زرتشت خود را بهدين خوانده اند. در کتب زرتشتی اين لفظ به معانی آيين، کيش، خصال روحی، وجدان، شخصيّت معنوی، حواس باطنی استعمال شده است.(منوچهر خداطار محبّی، دين و جامعه شناسی، ص: 9) کلمه دين در اوستا از «دئنا» آمده و از «دا» به معنی انديشيدن و شناختن مشتق شده است. در ميان قوم اَکَد (به فتح همزه و کاف) کلمه دِنو (به کسر دال) و دينو به معنی قانون و حق و قضا و حکم است. (همان و لغت نامه دهخدا) در عبری و آرامی نيز دين و دينَ (به فتح نون) به معنی قانون و قضا و حق و حکم است. (منوچهر خدايار محبّی، دين و جامعه شناسی، ص: 10) در لغتنامه دهخدا دين را کيش، ملّة، طريقت و شريعت معنا کرده است. (لغتنامه دهخدا، ذيل واژه دين)

در زبانهای فرانسوی و انگليسی لفظ دين (religion) به معنای دقّت و مراقبت است و ضدّ آن غفلت کردن است و مقصود از اين کلمه مراقبت در انجام اعمالی است که انسان به آن عقيده دارد. (منوچهر خدايار محبّی، دين و جامعه شناسی، ص: 10)

دين در قرآن کريم

واژه ی دين در قرآن کريم به کرّات آمده است. معانی که درقرآن کريم واژه ی “دين” برای آن استعمال شده است عبارتند از:

1- جزا و حساب:

مانند آيه ی 4 سوره ی حمد که می فرمايد: «مَالِکِ يَوْمِ الدِّينِ» و آيه ی 6 سوره ی ذاريات که می فرمايد: «وَ اِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ». دين در آيات ديگری نيز به معنای جزا و حساب آمده است. مانند: حجر/35 ، شعراء/ 82 ، صافات/20 ، ذاريات/12 ، واقعه/56 ، مدثّر/46 ، انفطار/9و15و17و18 ، مطفّفين/11 ، ماعون/1

طبرسی(ره) اين معنا را برای دين اصيل دانسته است و می گويد: طاعت دين ناميده شده است، برای اينکه به آن جزا و پاداش تعلّق می گيرد.(طبرسی(ره) ، مجمع البيان، 2/715)

2- عقيده، باور، توجّه قلبی:

در شماری از آيات قرآن کريم به “اخلاص دين برای خداوند” امر شده است. به شهادت سياق آيات قبل و بعد از اين موارد و تفسير برخی از مفسّرين ، اخلاص دين برای خداوند به معنی خالی شدن از شرک و پرستش خدای يگانه است. در اين آيات اگرچه لفظ دين اعمّ از اعتقاد و باور قلبی و همچنين طريقه و سُنّتِ امر شده است. ليکن دلالت لفظ بيشتر به سوی بُعد اعتقادی دين است. برخی از اين آيات عبارتند از: يونس/104 ، زمر/2و3و11و14 ، لقمان/32 ، غافر/14و65 ، بيّنة/5 . دين در آيه 256 سوره بقره که می فرمايد:« لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لا انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره/256)» نيز به معنای عقيده و باور قلبی است. علّامه طباطبايی (ره) می گويد: “اگرچه دين مجموعه ای است از يک سلسله معارف علمی که معارف عملی به دنبال دارد، لکن جامع و مرکز ثقل اين معارف اعتقادات فرد است. اعتقاد و ايمان از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن حکومت ندارد. اکراه يا اجبار تنها می تواند کسی را مجبور به انجام عملی کند و لذا کاربُرد اکراه تنها در اعمال ظاهری است.”(تفسير الميزان، 4/243)

3- طريقه، روش، مذهب، کيش، آيين:

در شماری از آيات الهی دين به معنای طريقه، روش، مذهب، آيين، کيش و امثال آن از کلمات مترادف است که مسيری را از عقايد تا آثار و نتايج اعمال شامل می شود. در قرآن کريم دين به اين معنا غالباً در ترکيبات يا سياقی خاص استعمال شده است که جهت اين مسير را نمايان می سازد. در ذيل به برخی از اين موارد اشاره می شود.

انواع دين در قرآن کريم

الف – طريقه و روش زندگی يا سنّت حيات که از جانب خداوند تعيين شده است:

گاهی واژه ی دين در ترکيباتی چون دين قيّم، دين حنيف، دين حق و يا سياقی خاص آمده است و منظور از آن طريقه و روشی ويژه برای زندگی بشر است که خداوند آن را به خود نسبت می دهد. جهت و منزلهای آن از جانب خداوند تعيين شده است و سو جهتی الهی دارد. آيات 5 سوره بيّنه، 132 سوره بقره، 20 سوره يوسف، 83 سوره آل عمران از جمله آياتی هستند که دين با اين معنا در آنها به کار رفته است. اوصاف اين دين که آن را می توان به خداوند نسبت داد و دين الهی ناميد عبارتند از:

1- دين الهی همان صراط مستقيم است. آيه 161 سوره انعام.

2- دين الهی منطبق بر فطرت انسان است. آيات 105 سوره يونس و 30 سوره روم.

3- دين الهی يکی است و اختلاف اديان ناشی از بدعملی پيروان است. آيه 19 سوره آل عمران، تفسير الميزان، 5/238

4- دين اسلام آخرين منزل از سير دين الهی است. آيه 29 سوره توبه، تفسير الميزان، 18/76 و آيه 193 سوره بقره.

5- خداوند اراده فرموده است که دين اسلام را بر ساير دينها غلبه دهد. آيات 33 سوره توبه و 9 سوره صف.

6- دين اسلام کامل ترين شريعتها و تنها راه سعادت است. آيه 13 سوره شوری و تفسير الميزان، 10/223- 225

7- اسلام آيين رحمت است. آيه 11 سوره توبه

8- دين اسلام سهل و آسان است. آيه 78 سوره حج

9- دين اسلام همان کيش ابراهيم عَلَيْه السّلام است. آيات 78 سوره حج و 68 سوره آل عمران

10- اسلام برخی از احکام شريعتهای پيشين را عيناً تشريع می فرمايد. تفسير الميزان، 18/132

ب – طريقه و روش و مسلک مسلمين:

در برخی از آيات الهی واژه دين به افراد بشر اضافه می شود و روش و طريقه زندگی ايشان را نشان می دهد. در اين گونه موارد واژه دين دلالت دارد بر تمام عقايد و باورها و شيوه و روشی که افراد بر مبنای آن زندگی می کنند. در اين دسته از آيات گاهی دين به ضميری اضافه می شود که به مسلمين برمی گردد. مانند آيات 12 سوره توبه و 217 سوره بقره. در اين موارد واژه دين بر معارف و احکام صادر شده از جانب خداوند نيز دلالت دارد. اگرچه بيشتر بر عقايد و اعمال مسلمين نظر دارد، که به تبعيّت از اسلام از خود بروز می دهند.

ج – طريقه و روش و مسلک مشرکين:

گاهی وازه دين به ضميری اضافه می شود که به مشرکين باز می گردد، مانند آيه 26 سوره غافر که در آن دِينُکُم عبارت از دين مخاطبين فرعون است. يا آيه آخر سوره کافرون که می فرمايد: لَکُمْ دِينُکُم وَ لِیَ دينِ. همچنين آيات 70 سوره انعام، 51 سوره اعراف، 137 سوره انعام و 21 سوره شوری.

د – طريقه، روش و مسلک اهل کتاب:

گاهی واژه دين به ضميری اضافه می شود که به “اهل کتاب” باز می گردد. مانند آيه 24 سوره آل عمران که می فرمايد: «ذَلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ اِلّا اَيَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دينِهِمْ مَا کانوا يَفْتَرُونَ» و آيه 171 سوره نساء.

معنی واژه دين در قرآن کريم

می توان معنی واژه دين در قرآن کريم را به شرح ذيل خلاصه کرد:

واژه دين در قرآن کريم به معانی: جزا، حساب، عقيده، باور، توجّه قلبی، طريقه، راه، روش، آيين، سنّت، کيش آمده است.

گاهی واژه دين با قرائنی به خداوند نسبت داده می شود و منطبق بر دين الهی می گردد. در اين موارد “دين عبارت است از يک قانون و راه الهی عمومی که برای تمام امّتهاست.”(تفسير الميزان، 10/224) خداوند متعال اين دين را يک دين واحد می داند و تمام انبياء را پيرو آن معرفی می کند. هر يک از شريعتهای پنجگانه در زمان خود اخصّ از دين الهی بوده است و بخشی از معارف و احکام دين الهی را متناسب با استعدادها و شرايط زمانی معاصرين و مخاطبين خود داشته است.(تفسير الميزان، 10/225 و مائده/44-50) هر پيامبری پيامبر قبل از خود و کتاب او را تصديق می نموده و به پيامبر بعد از خود بشارت می داده است. دين اسلام، که همان شريعت محمّدی صلّی الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ است، منطبق بر دين الهی است و مشتمل بر تمام معارف و احکامی است که لازمه ی زيست انسانی بشر است.

در برخی از آيات قرآن کريم واژه دين به يک نفر يا عدّه ای نسبت داده شده است. اين واژه در برخی از آيات به مسلمين، گاهی به مشرکين و زمانی به اهل کتاب نسبت داده شده است. در تمام اين موارد واژه دين به معنای عقايد و باورها، شيوه های عمل و نفس اَعمال صاحب دين است.

دو واژه شِرعَة و مِلَّة نيز هم معنی با واژه دين در قرآن کريم به کار رفته است. در آيه 48 سوره مائده می فرمايد: «… وَ لِکَلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً و َ مِنْهَاجاً …» راغب در مفردات می گويد: شرع مستقيم بودن راه روشن است. به راه صاف و واضح شِرْع، شَرْع و شريعت هر سه می گويند. وی ضمن اشاره به آيه مورد بحث می گويد: به راه الهی نيز از باب استعاره شرعَة می گويند.

واژه ملّة در قرآن کريم به کرّات آمده است. اين واژه نيز هم معنی با دين به معانی کيش، آيين، روش زندگی به کار رفته است. به نقل از يوسف عَليْهِ السَّلام می فرمايد: «… إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ (يوسف/37) وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ (يوسف/38) علّامه طباطبايی (ره) می گويد: “گويا منظور از ملّة روش حياتی است که ميان مردم معمول است و گويا متضمّن معنای املال و املاء (ديکته کردن) هم باشد. بنابراين ملّة يک راهی است که از ديگری گرفته شده است. البتّه ريشه معنايش خيلی روشن نيست ولی اينطور به نظر می رشد که مترادف شريعت باشد.”(تفسير الميزان، 10/225) وی در اختلاف دين و شريعت می گويد: “دين به يک نفر و عدّه ای هر طور که باشند نسبت داده می شود ولی شريعت به يک نفر نسبت داده نمی شود، مگر آنجا که آن يک نفر وضع کننده آن بوده و يا قيام آن بدست او باشد. گفته می شود: دين مسلمانان و دين يهود و يا شريعت مسلمانان و شريعت يهود، و گفته می شود: دين خدا و شريعت او و دين محمّد صلّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و شريعت او، و گفته می شود: دين زيد و دين عمرو ولی گفته نمی شود: شريعت زيد و عمرو”(همان، 226) از طرف ديگر درباره اختلاف ملّة با شريعت و دين می گويد: “از آنجا که لفظ ملّة، با پيروی در عمل، از ديگری گرفته شده است، برخلاف دين و شريعت، به خداوند اضافه نمی شود، دين خدا و شريعت خدا گفته می شود ولی ملّة خدا گفته نمی شود. از اين نظر به پيامبر اضافه می شود که روش و سنّت اوست و به امّت هم اضافه می شود، زيرا آنان به آن راه رفته و آن روش را گرفته اند.”(همان) راغب در مفردات می گويد: “دين” مثل “ملّة” است، ولی آن را به اعتبار پرستش و اطاعت از “شريعت” دين می گويند.

عدّه ای دين را در آيه 76 سوره يوسف که می فرمايد : “مَا کانَ لِيَأخُذَ اَخَاهُ في دينِ الْمَلِکِ…” به معنای قانون گرفته و در ترجمه آيه شريفه گفته اند: يعنی يوسف نمی توانست در قانون پادشاه مصر برادر خويش را بگيرد و پيش خود نگاه دارد.(قاموس قرآن، 2/381) لکن دين در اين آيه شريفه نيز به همان معنای آيين، کيش، سنّت، طريقه و راه است که متضمّن قوانين نيز است.

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من