«مُصَاص» = خالص و پاك از هر چيز(خطبه2)
«مَصْدَر» = مصدر، اسم مكان، ثلاثي مجرّد، جاي بيرون آمدن و صادر شدن(خطبه2)
«مَصْنُوعِينَ» = جمع اسم مفعول: مجرّد، ساخته شده، مخلوق(خطبه1)
«مَضَتْ» = ماضي، مجرّد، مفرد مؤنّث غائب، گذشت. (خطبه1)
«مَضْرُوبَة» = مؤنّث اسم مفعول، زده شده (خطبه1)
«مَضَی» = فعل ماضی، ثلاثی مجرّد، ناقص يايی، مَضي يَمضِي مُضِياً : از بين رفت، سر آمد، گذشت. مَضَی سَبيلَهُ و بِسَبيلِهِ و لِسَبيلِهِ = مُرد . (خطبه 3)
«مُطِيفِينَ» = اسم فاعل، اِفْعَال، جمع مذكّر سالم، گردندگان(خطبه1)
«مَظْلُوم» = اسم مفعول، ثلاثی مجرّد از ريشه ظلم، ستمديده (خطبه 3)
«مَعَ» = اسم مضاف، با(خطبه1)
«مَعَ» = با، همراه، همراهی دو چيز با هم را می رساند. بر مکان يا زمان اجتماع دلالت دارد و ظرف مکان يا ظرف زمان است. گاهی به معنی «عِنْدَ: نزد» است. «مَعَ» در صورت غير مضاف بودن همواره با تنوين نصب می آيد و بر مثنّی يا جمع دلالت دارد. «مَعاً : با هم» (خطبه 3)
«مَعَالِم» = جمع مكسّر مَعْلَم : نشان راه، علامت راهنما(خطبه2)
«مَعَايِش» = جمع مكسّر مَعِيشَة، روزي، وسيله زندگي(خطبه1)
«مُعْتَقَد» = اسم مفعول ، باب افتعال از عَقَدَ، باور، عقيده، باور شده ، به اعتقاد در آمده(خطبه2)
«مُعْتَلَف» = اسم مفعول و اسم مکان از ريشه علف، باب افتعال، «اِعتَلَفَ اِعتِلافاً : علف خورد.» (خطبه 3)
«مَعْجُون» = اسم مفعول، مجرّد، خمير شده، سرشته شده، معجون(خطبه1)
«مَعْدُود» = اسم مفعول، قابل شمارش، معيّن
«مَعْرِفَة» = مصدر، شناخت، علم(خطبه1)
«مَعْصِيَة» = مصدر، مجرّد از عَصَي –ِ ، لغزش، گناه(خطبه2)
«مَعْلُوم» = اسم مفعول، مجرّد، دانسته شده، شناخته شده، معلوم(خطبه1)
«مَعْنَي» = معنی، مفهوم(خطبه1)
«مَغْفِرَة» = مصدر، مجرّد، آمرزش گناهان، بخشش، عفو. (خطبه1)
«مَفْتُونُونَ» = جمع مذكّر سالم مَفْتُون : اسم مفعول، ثلاثي مجرّد، فتنه زده، فريفته (خطبه2)
«مُفَسِّر» = اسم فاعل، تفعيل، آشكار و روشن كننده، توضيح دهنده معاني و احكام آيههاي قرآن كريم. (خطبه1)
«مُقَابَلَة» = مصدر باب مفاعلة از ريشه ق،ب،ل، «قَابَلَ يُقابِلُ مُقَابَلة هـ : با او رو به رو شد، الشَّیْءَ بالشَّیْءِ: آن دو چيز را با هم مقابله کرد تا وجوه تشابه و اختلاف آنها را ببيند.»، مؤنّث اسم مفعول از باب مفاعلة ريشه ق،ب،ل، مقابل (خطبه 3)
«مُقَارَنَة» = مصدر، مُفَاعَلَة، همدمي، همنشيني(خطبه1)
«مُقَارَنَة» = مصدرمُفَاعَلَة، همنشينی، پيوستگی(خطبه1)
«مَقَام» = اسم زمان و مكان از قَامَ: برخاستن، جايگاه، مقام، منزلت(خطبه1)
«مُقَام» = اسم مفعول، اِفعال، اقامت كردن، مكان و زمان اقامت كردن(خطبه1)
«مَقْبُول» = اسم مفعول، مجرّد، پذيرفته شده، قابل قبول(خطبه1)
«مُقَدَّرَة» = اسم مفعول، تفعيل، اندازه شده. (خطبه1)
«مَكَان» = جا، جايگاه، مقام، منزلت(خطبه1)
«مُكَذِّبِينَ» = اسم فاعل، جمع مذكّر سالم، تفعيل، تكذيب كنندگان، انكار كنندگان (خطبه1)
«مُكْرَم» = اسم مفعول، باب اِفعال از ريشه كرم، گرامي، محترم(خطبه2)
«مَكْفُوف» = اسم مفعول از كَفَّ، كور، نابينا(خطبه1)
«مَلَأَ» = ماضي، مجرّد، مهموزاللّام، پُر كرد. (خطبه1)
«مَلَائِكَة» = جمع مكسّر مَلْئَك، فرشتهها (خطبه1)
«مُلْجَم» = اسم مفعول، باب اِفعال از ريشه لجم، لگام زده شده، زبانبسته(خطبه2)
«مُلْحِد» = اسم فاعل، اِفْعَال، بيدين، مرتد، كافر(خطبه1)
«مِلَل» = جمع مكسّر مِلَّة، شريعت، دين، آيين، روش(خطبه1)
«مُمْتَحَن» = اسم مفعول، باب افتعال از مَحَنَ، آزمايش كرد، آزمود. (خطبه2)
«مَمْدُود» = اسم مفعول، كشيده شده، طولاني(خطبه1)
«مَنْ» = اسم شرط، هركس ممكن است «مَنْ» اسم موصول باشد به معني: كسي كه (خطبه1)
«مِنْ» = حرف جرّ ، از(خطبه1)
«مُنَاسِبَة» = مؤنّث اسم فاعل: مُفاعلة، سازگار، همانند(خطبه1)
«مَنَاهِل» = جمع مكسّر مَنْهَل : محلّ ورود به آب، آبشخور(خطبه2)
«مُنْتَشِرَة» = مؤنّث اسم فاعل، افتعال، پراكنده، منتشر(خطبه1)
«مُنْتَقَل» = اسم مفعول و اسم مكان، باب انفعال از ريشه نقل، مكان جابجايي، مكان انتقال(خطبه2)
«مُنْزَل» = اسم مفعول، اِفعال، فروفرستاده شده. (خطبه1)
«مَنْسُوخ» = اسم مفعول، مجرّد، باطل شده، از بين رفته، محو شده. (خطبه1)
«مَنْسِيّ» = اسم مفعول، مجرّد، فراموش شده، «منسوي» بوده است، واو به ياء بدل شده و ياء در ياء ادغام شده است. (خطبه1)
«مَنْشَأ» = اسم مكان از نَشَأ، زادگاه(خطبه1)
«مَنْشَا» = اسم مكان از نَشِيَ، محلّ بازگشتن(خطبه1)
«مُنْظَرِينَ» = اسم مفعول، اِفْعَال، جمع مذكّر، مهلت داده شدگان(خطبه1)
«مَنْظُور» = اسم مفعول از نَظَرَ، منظره، ديدگاه(خطبه1)
«مُنْفَتِق» = اسم فاعل، اِنْفعال، شكافته، وسيع(خطبه1)
«مُنْفَهِق» = اسم فاعل، اِنْفعال، فراخ، وسيع (خطبه1)
«مُنِيَ» = ماضی مجهول از «مَنَي –ِ مَنياً : گرفتار و مبتلا کرد.- تقدير کرد.- آزمايش کرد.» «مُنِيَ» = مبتلا شد.- برخوردار شد.
«مُنِير» = اسم فاعل، اِفْعال، درخشان، تابان (خطبه1)
«مَوْئِل» = اسم مكان از ريشه وَألَ، پناهگاه، بازگشتگاه(خطبه2)
«مَوَاقِف» = جمع مكسّر مَوْقِف: اسم مكان، ايستگاه، توقّفگاه(خطبه1)
«مَوْج» = مصدر، مجرّد، اجوف واوي، موج (خطبه1)
«مَوْجُود» = اسم مفعول از وَجَدَ، موجود، هست شده(خطبه1)
«مُوَسَّع» = اسم مفعول، تفعيل، وسعت داده شده، وسيع، گسترده شده، فراخ شده، پهن (خطبه1)
«مَوْصُوف» = اسم مفعول، وصف شده (خطبه1)
«مَوْضِع» = جا، اسم مکان از وضع، ثلاثی مجرّد، معتل الفاء، «وَضَعَ يَضَعُ وَضْعاً : در جايی قرار داد.» (خطبه 3)
«مَوْضِع» = مصدر، اسم مكان از وَضَعَ، جايِ قرار دادن، جايِ گذاشتن، قرارگاه (خطبه2)
«مَوْضُوع» = اسم مفعول، مجرّد، قرار داده شده.ثابت شده. (خطبه1)
«مَوْعِد» = مصدر، اسم مكان و زمان، مجرّد از وَعَدَ يَعِدُ، وعده، وعدهگاه، زمان وعده، ج: مَوَاعِد(خطبه1)
«مِهَاد» = بستر، فرش، زمين پست و هموار(خطبه1)
«مَهَبّ» = اسم مكان از هَبَّ، محلّ وزش باد(خطبه1)
«مِيثَاق» = عهد، پيمان(خطبه1)
«مَيَدَان» = مصدر، جنبش، نوسان(خطبه1)
«مِيلَاد» = اسم، هنگام ولادت(خطبه1)