«مَا» = ممكن است اسم موصول باشد، در اين صورت معني آن: آنچه، چيزي كه است. و ممكن است «مَا» حرف مصدري يا موصول حرفي باشد، در اين صورت جمله پس از آن فعليّه و در محلّ مصدر است. (خطبه1)
«مَاء» = آب(خطبه1)
«مَائِر» = اسم فاعل از مَارَ، جنبيده، روان، متحرّك(خطبه1)
«مَأْثُور» = اسم مفعول، ثلاثي مجرّد از ريشه اَثَرَ، سخني كه خلف از سلف روايت كند. (خطبه2)
«مَاْخُوذ» = اسم مفعول، ثلاثي مجرّد، گرفته شده(خطبه1)
«مَأخُوذ» = اسم مفعول، مجرّد، گرفته شده، پذيرفته شده، عهد شده، ملزم شده. (خطبه1)
«مَارِقَة» = مؤنّث مَارِق: اسم فاعل، خارج شده(خطبه1)
«مَال» = ماضی ثلاثی مجرّد از ميل اجوف يايی، «مالَ –ِ مَيلاً و تَميالاً و مَيلاناً و مَيلُولَةً و مَمالاً و مَميلاً: بازگشت.- دوست داشت، گرايش يافت.- برگشت و منحرف شد. (خطبه 3)
«مَال» = مال، دارايی، ثروت، مال، ج: اَمْوال (خطبه 3)
«مُبَايَعَة» = مصدر باب مفاعله، از بيع (اجوف يايی)، «بَايَعَ مُبَايَعَةً و بِياعاً : وارد معمله شد، پيمان بست، بيعت کرد.» بيعت کردن (خطبه 3)
«مُبَايَن» = اسم مفعول، مفاعَلَة، جدا شده (خطبه1)
«مُبَيِّن» = اسم فاعل، تفعيل از بَيَنَ، آشكار كننده، روشن كننده، آشكار، روشن(خطبه1)
«مُتَبَايِنَة» = مؤنّث اسم فاعل، تفاعُل، متفاوت، دور از هم. (خطبه1)
«مَتْجَر» = اسم مكان، مجرّد از تَجَرَ –ُ ، تجارتخانه. به معناي تِجَارَة: بازرگاني كردن. (خطبه1)
«مُتَرَاكِم» = اسم فاعل، تفاعل،گِرد آمده، انبوه شده(خطبه1)
«مُتَشَابِه» = اسم فاعل، تفاعُل، آيهاي از قرآن كه متضمّن چندين معني باشد، بر خلاف محكم. (خطبه1)
«مُتَشَتِّتَة» = مؤنّث اسم فاعل، تَفَعّل، پراكنده(خطبه1)
«مُتَعَادِيَة» = مؤنّث اسم فاعل، تفاعُل، دور از هم(خطبه1)
«مُتَفَرِّقَة» = مؤنّث اسم فاعل، تَفَعُّل، پراكنده، متفرّق(خطبه1)
«مُتَّقِين» = جمع مذکّر سالم مُتَّقِی : با تقوا، پرهيزگار، اسم فاعل از ريشه وقی، باب افتعال، «اِتَّقَی اِتِّقَاءً : پرهيزگار و متّقی شد. اصل آن اِوْتَقَی است که واو به تاء قلب و در آن ادغام شده است،» (خطبه 3)
«مُتَلَاطِم» = اسم فاعل، تفاعل، به هم خورنده (خطبه1)
«مُتَلَفِّعُونَ» = جمع اسم فاعل، تَفَعُّل، خود را پوشانده، به خود پيچيده. (خطبه1)
«مَتْن» = مصدر، پُشت، مذكّر و مؤنّث است. (خطبه1)
«مُتَوَحِّد» = اسم فاعل از تفعّل، يکتا، يگانه (خطبه1)
«مَتَی» = هنگامی که، هرگاه، هر زمان. اسم شرط است و دو فعل را مجزوم می کند. گاهی اسم استفهام است به معنی کِی؟ چه وقت؟ (خطبه 3)
«مُثْبَت» = اسم مفعول، اِفْعَال، ثابت شده، شناخته شده. (خطبه1)
«مَثُلَات» = جمع مؤنّث مَثُلَة : عذابي كه به نسلهاي پيشين رسيده و موجب پند و عبرت است. (خطبه2)
«مَثُلَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غائب، برخاست. (خطبه1)
«مُجْتَمِعِينَ» = اسم فاعل جمع مذکّر سالم، باب افتعال از ريشه جمع، «اِجْتَمَعَ اِجْتِماعاً الْقَوْمُ = آن قوم گرد آمدند». گرد آمدگان، اجتماع کنندگان (خطبه 3)
«مُجْتَهِدُونَ» = اسم فاعل، تلاشگران (خطبه1)
«مَجْرَا» = اسم مكان از جَرَي، گذرگاه (خطبه1)
«مُجْمَل» = اسم مفعول، اِفْعَال، خلاصه، بدون توضيح، غير روشن. (خطبه1)
«مَحَارِم» = جمع مكسّر مَحْرَم، مَحْرَمَة و مَحْرُمَة، حرام . (خطبه1)
«مَحَجَّة» = راه راست، جادّه، مقصد، مَحَجَّة الطَّريق = نشانههاي راه(خطبه1)
«مَحْدُود» = اسم مفعول از حَدَّ، مجرّد، مقيّد، محصور، محروم، داراي حدّ و اندازه(خطبه1)
«مَحْدُود» = اسم مفعول، داراي حدّ و اندازه(خطبه1)
«مَحْفُوظ» = اسم مفعول از حَفِظَ، حفاظت شده(خطبه1)
«مُحْكَم» = اسم مفعول، اِفْعَال، استوار و ثابت، پابرجا، مِنْ آيَاتِ القرآن : آيات محكم قرآن، آياتي كه شنونده نيازمند به تأويل آنها نباشد. (خطبه1)
«مَحَلِّ» = محلّ، مکان، جايگاه، اسم مکان از ريشه حَلَّ، «حَلّ –ُ حُلُولاً = فرود آمد.»، ج: محالّ (خطبه 3)
«مَحَلَّة» = محلّ، منزلگاه، جاي فرود آمدن مردم(خطبه1)
«مُحَمَّد» = اسم عَلَم، نام پيامبر گرامي اسلام(خطبه1)
«مِحْنَة» = از ريشه محن، بلا و رنجی که انسان با آن مورد آزمايش قرار می گيرد. ج: مِحَن (خطبه 3)
«مُحِيط» = اسم فاعل، اِفعال، احاطه يافته (خطبه1)
«مُخْتَلِفَات» = جمع مُخْتَلِفَة، ناسازگاريها (خطبه1)
«مُخْتَلِفَة» = مؤنّث اسم فاعل، افتعال، گوناگون، متنوّع(خطبه1)
«مُخْتَلِفُون» = جمع مذكّر مُخْتَلِف: اسم فاعل، جابجا كنندگان(خطبه1)
«مَخْرَج» = مصدر، اسم مكان، ثلاثي مجرّد، جاي بيرون رفتن، برونشو(خطبه2)
«مَخَضَ» = ماضي، مجرّد، تكان داد. (خطبه1)
«مَخْض» = مصدر، مجرّد، تكان دادن(خطبه1)
«مَخَضَتْ» = ماضي، مؤنّث غائب، تكان داد. (خطبه1)
«مُدَّة» = مدّت، زمان، وقت، پايان زمان، مدّت معيّن (خطبه 3)
«مِدْحَة» = مصدر، ستايش(خطبه1)
«مَدْحَرَة» = مصدر، ثلاثي مجرّد از ريشه دَحَرَ، رفتن ، دور شدن ، دور كردن، راندن (خطبه2)
«مُرَافَقَة» = مصدر، مُفَاعَلَة، رفاقت و همراهي(خطبه1)
«مُرَبّ» = مصدر ميمي از اَرَبَّ، اِفعال، ماندن(خطبه1)
«مُرَخَّص» = اسم مفعول، تفعيل، اجازه داده شده، رخصت داده شده. (خطبه1)
«مَرَدّ» = مصدر، مجرّد، بازگردانيدن(خطبه1)
«مُرْسَل» = اسم مفعول، اِفْعَال، آزاد، حَدِيث مُرْسَل : حديثي كه راوي نام صحابه را كه حديث را از وي شنيده نقل نكند و مستقيماً نام معصوم عَلَيْهالسَّلام را بياورد. نَثْر مُرسَل : نثري كه مقيّد به سجع نباشد. شِعْر مُرْسَل : شعري كه مقيّد به يك قافيه نباشد، شعر آزاد. (خطبه1)
«مُرْسَل» = اسم مفعول، اِفعال، فرستاده شده. (خطبه1)
«مَرْضَاة» = مصدر مجرّد از ريشه رَضِيَ ، برگزيدن ، گزينش، پذيرش(خطبه2)
«مَرْفُوع» = اسم مفعول از رَفَعَ، بالا بُرده شده(خطبه1)
«مَرَقَتْ» = ماضی، مفرد مؤنّث غائب از مرق، «مَرَقَ -ُ مُرُوقاً مِنَ الدِّينِ= به سبب پذيرفتن کيش نو يا گمراهي از دين خود خارج شد.» خروج کرد. (خطبه 3)
«مُزَايَلَة» = مصدرمُفَاعَلَة، از زَالَ، گسيختگی(خطبه1)
«مَسّ» = مصدر از ثلاثی مجرّد، «مَسَّ -َ مَسّاً : دست ماليد، رسيد» ، دسترسی، رسيدن (خطبه 3)
«مَسَائِل» = جمع مکسّر مَسئَلَة: مصدر ثلاثی مجرّد از سأل (مهموز العين) «سَألَ -َ سُؤالاً و مَسْألَةً = پرسيد.»، حاجات، نيازها، درخواستها، پرسشها (خطبه 3)
«مَسَالِك» = جمع مكسّر مَسْلَك : راه (خطبه2)
«مُسَبِّحُونَ» = جمع مُسَبِّح: اسم فاعل، تسبيح كنندگان(خطبه1)
«مُسْتَطِير» = اسم فاعل، استفعال، پراكنده، فروزان(خطبه1)
«مُسْتَقْبَل» = اسم مفعول، استفعال، روبرو شده، آينده(خطبه1)
«مَسْطُور» = اسم مفعول، ثلاثي مجرّد، نوشته شده(خطبه2)
«مَشَامّ» = بوها(خطبه1)
«مُشَبِّه» = اسم فاعل، تفعيل، شبيه كننده، همانند كننده(خطبه1)
«مَشْهُور» = اسم مفعول، ثلاثي مجرّد، معروف، مشهور(خطبه2)
«مَشْهُورَة» = مؤنّث اسم مفعول، ثلاثي مجرّد، معروف، مشهور(خطبه1)
«مُشِير» = اسم فاعل، اِفْعال، نشان دهنده، اشاره كننده(خطبه1)