«ثَابِتَة» = مؤنّث ثَابِت: اسم فاعل، پابرجا، استوار، ثابت(خطبه1)
«ثَالِث» = عدد ترتيبی است، سوّم، سوّمين
«ثُبُور» = مصدر، ثلاثي مجرّد، هلاك، مرگ (خطبه2)
«ثُمَّ» = حرف عطف براي مهلت، سپس
«ثَنَّي» = ماضي، تفعيل، دوتا گردانيد. (خطبه1)
«ثَوَاقِب» = جمع مكسّر ثاقِب، ستارگان درخشان(خطبه1)
«ثَوْب» = مصدر، جامه، ج : اَثْواب و ثيِاب (خطبه 3)
«جَانِب» = سوی، کناره، طرف، جهت ج: جَوانِب (خطبه 3)
«جَاهِل» = اسم فاعل، ثلاثي مجرّد، نادان (خطبه2)
«جَاهِلُونَ» = جمع مذكّر سالم جَاهِل : اسم فاعل، ثلاثي مجرّد، نادان، احمق(خطبه2)
«جِبَال» = جمع مكسّر جَبَل : كوه، سرور قوم كه با او مشورت كنند. عزيز، گرامي
«جَبَلَ» = ماضی، مجرّد، آفريد، خلق کرد. (خطبه1)
«جَذَّاءَ» = مؤنّث اَلاَجَذّ = بريده، شکسته از ريشه جذذ. (خطبه 3)
«جَذْب» = مصدر، ثلاثی مجرّد، «جَذَبَ -ِ جَذْباً الشَّیءَ : آن چيز را کشيد.» کشيدن (خطبه 3)
«جَذَل» = مصدر، مجرّد، شادماني(خطبه1)
«جَرَتْ» = ماضي، ثلاثي مجرّد، ناقص يايي، مؤنّث، جاري شد، روان شد. (خطبه2)
«جَزَّأ» = ماضي، تفعيل، جزء جزء کرد.
«جَعَلَ» = ماضي، مجرّد، آفريد، قرار داد، گردانيد. (خطبه1)
«جَمَاعَة» = از ريشه جمع، گروهی از مردم، همگی چيزی غير انسان، ج: جَماعَات (خطبه3)
«جَمَعَ» = ماضی، مجرّد، جمع کرد، فراهم آورد. (خطبه1)
«جُمُود» = مصدر، مجرّد، خشکی(خطبه1)
«جِنَان» = جمع مكسّر جَنَّة، بهشتها(خطبه1)
«جَنَّة» = مصدر مرّه از جَنَّ، بهشت (خطبه1)
«جَوّ» = ميان آسمان و زمين، هوا، فضا، جَو (خطبه1)
«جَوَارِح» = [به صيغه جمع]، اعضاء و اندامهای انسان مانند دو دست و دو پا. (خطبه1)
«جَهَالَة» = مصدر، مجرّد، نشناختن، ناداني (خطبه1)
«جَهِلَ الحَقَّ» = حق را پايمال كرد. (خطبه1)
«جَهِلَ» = ماضي،ثلاثي مجرّد، نشناخت. (خطبه1)
«جَهْل» = مصدر، مجرّد، نشناختن، ندانستن (خطبه1)
«جَهِلُوا» = ماضي، جمع مذكّر غائب، نشناختند. (خطبه1)
«جِيرَان» = جمع مكسّر جَار : همسايه (خطبه2)
«حَائِرُونَ» = جمع مذكّر سالم حَائِر : اسم فاعل از ريشه حير، سرگشته، دودل(خطبه2)
«حَاضِر» =اسم فاعل، ثلاثی مجرّد از ريشه حضر، حاضر شده، ضدّ غائب، باشنده، موجود، ج: حُضَر، حُضّار و حُضُور (خطبه 3)
«حَبَّة» = واحد حَبّ : دانه ، ج: حُبُوب و حُبّان (خطبه 3)
«حَبْل» = ريسمان، رَسَن، بند، مصدر، ثلاثی مجرّد «حَبَلَ -ُ حَبْلاً = با ريسمان بست.» (خطبه 3)
«حَبْل» = مصدر، ريسمان، رشته، طناب (خطبه2)
«حَتَّی» = حرف جرّ است به معنی تا، اگر بعد از حَتّی فعل مضارع بيايد، حتّی به معنی «برای اينکه» است. در اينصورت فعل مضارع به تقدير اَن ناصبه منصوب است و مصدر مؤوّل مرکّب از اَن مقدّر و فعل مضارع منصوب، محلّاً مجرور به حرف جرّ حَتّی است. (خطبه 3)
«حَتَّی» = تا، تا اينکه، گاهی حَتَّی حرف ابتداء است. هرگاه حَتَّی قبل از فعل ماضی بيايد حرف ابتداء است. (خطبه 3)
«حَتَّی» = تا، تا اينكه(خطبه1)
«حَتَّی» = گاهی حرف ابتدا است. تا ، تا اينکه (خطبه 3)
«حَجَّ» و «حِجَّ»= مصدر، حج گزاردن، يكي از پنج ركن اسلام و آن قصد طواف كعبه است به نيّت عبادت، زيارت امكنه مقدّس براي تبرّك جستن به آنها. (خطبه1)
«حُجُب» = جمع مكسّر حِجَاب، پوششها، پردهها(خطبه1)
«حُجَّة» = از ريشه حجج، برهان، دليل (خطبه3)
«حُجَّة» = دليل، برهان(خطبه1)
«حَدَّ» = ماضي،ثلاثی مجرّد، حدّ قرار داد. (خطبه1)
«حَدّ» = نهايت هر چيز(خطبه1)
«حَدَث» = تازه و نو، پديدار(خطبه1)
«حُدُود» = جمع مكسّر حَدّ، جوانب(خطبه1)
«حَذَّرَ» = ماضي، تفعيل، ترسانيد. (خطبه1)
«حَرّ» = مصدر، مجرّد، گرمی(خطبه1)
«حَرَام» = مصدر، مجرّد، ناروا، ناشايست، ضدّ حلال(خطبه1)
«حَرَام» = مصدر، ناروا، ناشايست، ضدّ حلال، البَيْتُ الْحَرَامِ = خانه كعبه(خطبه1)
«حَرَكَات» = جمع حَرَکَة، حرکت، ضدِّ سکون(خطبه1)
«حَرَكَة» = مصدر، مجرّد، جنبش، حركت (خطبه1)
«حَرَم» = مصدر، مجرّد، آنچه شكستن حرمت آن روا نباشد. حريم، محلّ امن، حرم. (خطبه1)
«حَزْن» = مصدر، مجرّد، درشت و برآمده (خطبه1)
«حَسَنَانِ» = امام حسن و امام حسين عَلَيْهِمَا السَّلام (خطبه 3)
«حَصَدُوا» = ماضي، ثلاثي مجرّد، جمع مذكّر غائب، درو كردند. (خطبه2)
«حِضْن» = از زير بغل تا تهيگاه ، آغوش ، بر – جانب – کناره- ج = اَحضان و حُضُون . (خطبه 3)
«حُضُور» = مصدر ثلاثی مجرّد، از ريشه حضر، «حَضَرَ -ُ حُضُوراً : حاضر شد، ضدّ غابَ: غائب شد»، حضور، حاضر بودن (خطبه 3)
«حَفَظَة» = جمع مكسّر حَافِظ: اسم فاعل، نگهبانان (خطبه1)
«حَقّ» = حق(خطبه1)
«حَقّ» = مصدر، مجرّد، حقّ، ضدّ باطل، مطابق واقع(خطبه1)
«حُكْم» = مصدر، ثلاثي مجرّد، حكمت، دانش، قضا، داوري، فرمان(خطبه2)
«حَلَال» = مصدر، مجرّد، جايز از نظر شرع، ضدّ حرام(خطبه1)
«حَلْق» = مصدر، گلو، ج: حُلُوق و اَحْلاق(خطبه 3)
«حَلِيَتْ» = ماضی، مؤنّث غائب از حلی (ناقص يايی)، «حَلِيَ –َ حَلَيً»، خرسند گرديد.- زيوردار شد. زينت يافت. (خطبه 3)
«حَمَام» = كبوتر(خطبه1)
«حَمْد» = مصدر، ستايش(خطبه1)
«حَمَلَ» = ماضي، مجرّد، برداشت، قرار داد. (خطبه1)
«حَمِيَّة» = مصدر حَمِيَ، مجرّد، ننگ و عار داشتن، تكبّر(خطبه1)
«حَوْزَة» = مؤنّث حَوْز : جايی که گرداگرد آن مانعی ساخته باشند. ناحيه، طبيعت، قلمرو، مُلک (خطبه 3)
«حَوْل» = مصدر ثلاثی مجرّد از ريشه حول، اجوف واوی، پيرامون (خطبه 3)
«حَيَات» = مصدر، ثلاثی مجرّد از ريشه حیّ، زندگی، زنده ماندن (خطبه 3)
«حَيْثُ» = جا، هرجا، هرکجا، کجا، آنجا. ظرف مکان مبنی بر ضمّ است که به جمله اضافه می شود. گاهی «ما» کافّه به حَيْثُ ملحق می گردد. در اين صورت معنی شرط می دهد و دو فعل را مجزوم می کند. گاهی حَيْثُ بر زمان دلالت می کند و معنی هر زمان می دهد. (خطبه 3)
«خَارِجَة» = مؤنّث خَارِج: اسم فاعل، بيرون (خطبه1)
«خَاصّ» = اسم فاعل از خَصَّ، مجرّد، ويژه، اختصاصي، مخصوص، ضدّ عامّ است. (خطبه1)
«خَامِل» = اسم فاعل، ثلاثي مجرّد، سست، خوار(خطبه2)
«خَبْط» = مصدر از «خَبَطَ –ِ خَبْطاً»، سخت زدن – بيراهه رفتن- اشتباه (خطبه 3)
«خُذِلَ» = ماضي مجهول، ثلاثي مجرّد، ياري نشد. خوار شد. (خطبه2)
«خَرَمَ» = ماضی ثلاثی مجرّد، خَرَمَ -ِ خَرَماً، ديواره بيني را شکافت. سوراخ کرد. کم کرد و بريد. (خطبه 3)
«خُزِنَ» = ماضي مجهول، مجرّد، گردآوري شد، ذخيره شد. (خطبه2)
«خَشْنَاء» = مؤنث خَشِن، غير منصرف. اَلخَشِن = زبر و درشت از هر چيز (خطبه 3)
«خُشُوع» = مصدر، مجرّد، فروتني و تعظيم كردن. (خطبه1)
«خَصَائِص» = جمع مكسّر خاصِيَّة : ويژگي، خاصيّت، اثر، فايده، صفت مميّز، صفت ويژه. (خطبه2)
«خِضْمَة» = مصدر نوع از ريشه خضم، مانند خوردن (خطبه 3)
«خُطْبَة» = سخنرانی، وعظ (خطبه 3)
«خَلَائِق» = جمع مكسّر خَلِيقَة، آفريدگان (خطبه1)
«خَلَصَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غائب، خالص شد. (خطبه1)
«خَلَّفَ» = ماضي، تفعيل، جانشين گردانيد، به جاي گذاشت. (خطبه1)
«خَلَّفَتْ» = ماضي، تفعيل، مؤنّث غائب، به جاي گذاشت. (خطبه1)
«خَلَفَتْ» = ماضي، مجرّد، مفرد مؤنّث غائب، جانشين شد. (خطبه1)
«خَلْق» = مخلوق، آفريده(خطبه1)
«خَلْق» = مصدر، مجرّد، آفرينش، آفريدگان (خطبه1)
«خِلْقَة» = مصدر نوع و هيئت، آفرينش (خطبه1)
«خَيْر» = اسم تفضيل است [بر خلاف قياس] ، بهتر، بهترين. نيكتر. خوبي، نيكويي، ضدّ شَرّ: بدي(خطبه2)