سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

فرهنگ الفاظ نهج البلاغه اا-اخ

 

«آبَاء» = جمع مكسّر اَب، پدران(خطبه1)

«آجَال» = جمع مكسّر اَجَل، پايان­ها، نهايت زمان­هاي عمر، زمان­هاي مردن(خطبه1)

«آخِر» = آن كه در پايان آيد. پسين (خطبه1)

«آخَر» = ديگر، دگر، دگری. مؤنّث آن اُخْری، ج: اُخَر. تفاوت ميان آخَر و غَيْر در آن است که آخَر مختصّ همان جنسی است که پيش از آن آمده است ولی غَيْر مخالف و مغاير آن واقع می شود. «آخَرَ» اَأخَرَ بر وزن اَفْعَلَ است که همزه دوّم به الف تبديل شده است و آخَر شده است. آخَر چون بر وزن اَفْعَل است وزن فعل دارد و اگر صفت واقع شد، غير منصرف می شود. مانند: «رَجُلٌ آخَرَ = مردی ديگر» که تنوين و کسره نمی گيرد. (خطبه 3)

«آخَر» = ديگر، دگر، دگری، بر وزن اَفْعَل از ريشه اخر، فرق ميان «آخَر» و «غَيْر» در آن است که «آخَر» مختصّ همان جنسی است که پيش از آن آمده است ولی «غَيْر» مخالف و مغاير آن واقع می شود، مؤنّث آن: اُخْرَی، ج: اُخَر، اين کلمه از قاعده ي اَفْعَل بيرون است چون موصوف نکره را توصيف می کند، می توان گفت: «رَجُلٌ آخَر: مردی ديگر» و نمی توان گفت: «رَجُلٌ اَفْضَل» (خطبه 3)

«آخِرَة» = مؤنّث آخِر، خانه جاويدان پس از مرگ (خطبه 3)

«آخَرُونَ» = جمع آخَر، ديگران (خطبه 3)

«آخَرِينَ‏» = جمع سالم آخَر : ديگر. دگر. دگري(خطبه2)

«آل» = خانواده. آل هميشه به اسمهاي عَلَم و شناخته شده اضافه مي­شود و به اسمهاي نكره و نام اماكن اضافه نمي­شود. اهل كه به همان معني است به اسمهاي نكره و نام اماكن اضافه مي­شود. (خطبه2)

«آلَة» = ابزار(خطبه1)

«آمَنَ» = ماضي، اِفْعَال از اَمِنَ، آسايش و آرامش خاطر داد، ايمن كرد. (خطبه1)

«آيَات» = جمع آيَة، نشانه­ها، علامتها (خطبه1)

«اِبْتَدَاَ» = ماضي، اِفْتِعال، آغاز كرد. (خطبه1)

«اِبْتِدَاء» = مصدر، اِفْتِعال، آغاز كردن (خطبه1)

«اَبَد» = اسم بر وزن فَعَل، غير مصدر، جامد، مفرد، مذكّر، زماني كه آن را نهايت نباشد. اَبَدالابِدين و اَبَدالاباد = همواره، هميشه(خطبه2)

«اَبَداً» = همواره. منصوب و نكره، ظرف زمان براي تأكيد مستقبل است چه در نفي و چه در اثبات. در نفي ماضي مقابل «قَطُّ = هرگز است»(خطبه2)

«أَبْدَان» = جمع مكسّر بَدَن، تن­ها، بدن­ها (خطبه1)

«اَبْرَار» = مكسّر بَارّ و بَرّ، نيكوكاران (خطبه1)

«اَبْصَار» = جمع مكسّر بَصَر، چشمها(خطبه1)

«اَبْعَدَ» = ماضي، اِفعال، دور گردانيد. (خطبه1)

«اَبْقَي» = ماضي، اِفْعال، بر جاي گذاشت، باقي گذاشت. (خطبه2)

«إِبِل» = شتران [مفرد از لفظ خود ندارد] جج: آبال (خطبه 3)

«إِبْلِيس» = اسم جنس است براي شيطان. (خطبه1)

«اِبْنُ السِّكّيت» = يعقوب ابو يوسف (803 – 859) سرآمد در زبان و ادبيات، در بغداد به دنيا آمد. کتابهای «اِصْلاح المَنْطِق» و «الاَلْفاظ» و «القَلْب و الاِبدال» و «الاَضْداد» نوشته اوست. (خطبه 3)

«اِبْنُ عَبَّاس» = عبدالله بن عبّاس پسر عموی پيامبر صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، روايات زيادی از پيامبر نقل کرده است و دارای تفسيری است. در آخر عمر نابينا شد و در طائف سکونت گزيد. (خطبه 3)

«اَبْنَاء» = جمع مكسّر اِبْن، پسران، فرزندان (خطبه1)

«اَبْوَاب» = جمع مكسّر بَاب، درها (خطبه1)

«اَبِي» = اَب در حالت مجرور بودن. «اَب: پدر» از اسمهای پنجگانه است که به واو مرفوع و به الف منصوب و به ياء مجرور می شود. اصل «اَب» اَبَوٌ است که واو آن حذف شده است به همين دليل منسوب به آن اَبَویّ است. ج: آباء و اَبُون و اَبُوَة و اُبُوَ

«اِتَّخَذُوا» = ماضي، جمع مذكّر غائب، افتعال،گرفتند. (خطبه1)

«إِتْمَام» = مصدر، اِفْعال از تَمَّ، تمام گردانيدن، به كمال رسانيدن (خطبه1)

«إِثَارَة» = مصدر، اِفعال، برانگيختن (خطبه1)

«إِجَابَة» = مصدر باب اِفْعال از ريشه جوب (اجوف واوی)، «اَجَابَ اِجَابَةً»، پاسخ گفتن (خطبه 3)

«اَجَابُوا» = ماضي، اِفْعَال از جَوَبَ، جمع مذكّر غائب، پذيرفتند، پاسخ گفتند. (خطبه1)

«اَجَالَ» = ماضي، اِفعال، اجوف واوي، گردانيد. (خطبه1)

«اِجْتَالَتْ» = ماضي، اجوف واوي، افتعال از جول، مفرد مؤنّث غائب، بازگردانيد. (خطبه1)

«اَجْرَي» = ماضي، اِفعال، جاري ساخت. (خطبه1)

«اَجَل» = مصدر، نهايت زمان عمر،پايان كار(خطبه1)

«اَجْمَدَ» = ماضی، اِفعال، خشک کرد. (خطبه1)

«اَجْنَاس» = مکسّر جِنْس، جنسها، نوعها (خطبه1)

«اَجْنِحَة» = جمع مكسّر جَنَاح، بالها (خطبه1)

«اَجْوَاء» = جمع مكسّر جَوّ، فضا، هوا، جوّ (خطبه1)

«اَجْهَزَ» = ماضی باب اِفْعال از ريشه جهز، «اَجهَزَ اِجْهازاً عَلَيه = بر او سخت گرفت و او را کشت.» (خطبه 3)

«اَحَالَ» = ماضي، اِفعال، اجوف واوي، ارجاع داد. (خطبه1)

«اِحْتِجَاج» = مصدر باب افتعال از ريشه حَجَّ ، دليل و حجّت آوردن. (خطبه2)

«اَحْجَی» = افعل تفضيل از ريشه حجی، سزاوارتر، حَجِيَ –َ حَجَيً بِالشَّيءِ = به آن حريص شد و ملازم آن شد . – بِهِ = شايسته آن شد . اَلْحَجِی و اَلْحَجیّ = شايسته، سزاوار، لايق (خطبه 3)

«اَحَد» = اصل آن وحَد بوده كه واو به همزه تبديل شده است. اگر به صورت نكره بيايد به معني «كسي» است و مفرد و جمع در اين كلمه يكسان است و به مذكّر اختصاص دارد، گاهي هم بر مؤنّث اطلاق مي­شود. مؤنّث آن اِحْدي است كه هميشه با مؤنّث مي­آيد. در صورت معرفه بودن «اَلْاَحَد» به معني يگانه، يكتا و تنها است، در اين معني خاصّ صفت خداوند است. در اسمهاي عدد به معني يك است. (خطبه2)

«اَحَد» = يک، يگانه، اصل آن وَحَد بوده که واو به همزه بدل شده است. بی مانند، بی نظير، بی همتا. ج: آحاد. اَحَد در دو مورد مرادف واحد است: 1- در توصيف آفريدگار بزرگ که گفته می شود: «هُوَ الوَاحِد و هُوَ الْاَحَد = او يکتا و يگانه است.» اَحَد در اين معنی خاصّ صفت خداوند است. 2- در اسمهای عدد «اَحَدٌ و عِشْرون و واحدٌ و عِشْرون = بيست و يک». اَحَد به صورت نکره اسمی است از آنِ هر کس که صلاحيّت مخاطبه دارد. مفرد و جمع در اين کلمه يکسان است و به مذکّر اختصاص دارد. گاهی هم بر مؤنّث اطلاق می شود. مؤنّث ان اِحدی است که هميشه با افراد هم جنس خود می آيد. (خطبه 3)

«اَحْدَاث» = جمع مكسّر حَدَث، امور نو و ناشناخته، حوادث جديد (خطبه1)

«اَحْدَثَ» = ماضي، اِفعال، پس از نيستي پديد آورد. (خطبه1)

«إِحْسَان» = مصدر باب اِفْعَال، نيكي كردن، نيكويي(خطبه2)

«اَحْمَدُ» = مضارع، مجرّد، ستايش مي­كنم. (خطبه2)

«اَحْنَاء» = جمع مكسّر حِنْو، اطراف، جوانب (خطبه1)

«اَخ» = «اَلْاَخ، اَلْاَخُو، اَلْاَخْوُ و اَلْاَخا» = برادر. از اسماء ستّه که اعرابشان به حرف است. نشانه رفعشان واو، نشانه نصبشان الف و نشانه جرّشان ياء است. (خطبه 3)

«اِخْتَارَ» = ماضي، افتعال از خَيَرَ، اجوف يايي، برگزيد. (خطبه1)

«اِخْتَلَفَ» = ماضي باب افتعال، اختلاف و ناسازگاري كرد. (خطبه2)

«اَخَذَ» = ماضي، مجرّد، گرفت. (خطبه1)

«اَخْذ» = مصدر، مجرّد، گرفتن، پذيرفتن (خطبه1)

«أُخْرَی» = مؤنّث آخَر: ديگر، دگری، دگر

«اَخْفَاف» = جمع مكسّر خُفّ : پي شتر و شترمرغ(خطبه2)

«إِخْلَاص» = مصدر باب افعال از خَلَصَ ، راست گفتن، خلوص نيّت ورزيدن، از ريا و دورويي دور بودن. (خطبه2)

«إِخْلَاص» = مصدر، افعال، خالص شدن (خطبه1)

«اَخْلَاط» = مکسّر خِلْط، آميخته، ترکيب شده (خطبه1)

«اَخْلَي» = ماضي، اِفعال، خالی کرد. (خطبه1)

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من