الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿3﴾
کلمه | صرف | معنی | نحو | ||
اَلَّذِينَ | اسم، موصول خاص، جمع مذکّر، معرفه، مبنی بر فتح، | کسانی که | صفت المتَّقينَ، تابع، محلّاً مجرور | ||
يُؤْمِنُونَ | فعل مضارع، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، از ريشه امن، جمع مذکّر غائب، معلوم، متعدّی، معرب، مرفوع، نشانه رفع نون | ايمان می آورند. | فعل، ضمير متّصل رفعی واو محلّاً مرفوع فاعل |
جمله صله محلّی از اِعراب ندارد | |
بِ | حرف جرّ، مبنی بر کسر | به ، با | جارّ | جار و مجرور متعلّق به يُؤمِنونَ | |
اَلْغَيْبِ | مصدر، ثلاثی مجرّد، از ريشه غيب، | پنهان، ناپديد | مجرور به حرف جرّ بِ | ||
وَ | حرف عطف، مبنی بر فتح | و | – | ||
يُقِيمُونَ | فعل مضارع، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، از ريشه قوم، جمع مذکّر غائب، معلوم، متعدّی، معرب، مرفوع، نشانه رفع نون | به جای می آورند | فعل، فاعل ضمير متّصل بارز واو محلّاً مرفوع | جمله معطوف به جمله صله محلّی از اِعراب ندارد | |
اَلصَّلاةَ | اسم، مصدر از ريشه صلو، ماضی آن صَلَّی، اصل آن صلوة است. مفرد، معرفه، معرب | نيايش، دعا – نماز | مفعولٌ به، منصوب نشانه نصب فتحه ظاهر در حرف آخر | ||
وَ | حرف عطف، مبنی بر فتح | و | – | ||
مِنْ | حرف جرّ ، مبنی بر سکون | از | جارّ | جار و مجرور متعلّق به يُنْفِقُونَ |
جمله معطوف به جمله صله محلّی از اِعراب ندارد |
مَا | اسم موصول مشترک برای غير عاقل، مبنی بر سکون، معرفه | آنچه | محلّاً مجرور به حرف جرّ مِنْ | ||
رَزَقْنا | فعل ماضی، ثلاثی مجرّد، متکلّم مع الغير، معلوم، متعدّی، مبنی برسکون | روزی داديم | فعل، فاعل ضمير بارز نَا محلّاً مرفوع | جمله صله ما ، محلّی از اعراب ندارد. | |
هُمْ | اسم، ضمير متّصل جمع مذکّر غائب، مبنی بر سکون، معرفه | به آنان، آنان را | مفعولٌ به، محلّاً منصوب | ||
يُنْفِقُونَ | فعل مضارع، ثلاثی مزيدٌ فيه، باب اِفعال، از ريشه نفق، جمع مذکّر غائب، معلوم، متعدّی، معرب، مرفوع، نشانه رفع نون | می بخشند | فعل، فاعل ضمير متّصل بارز واو، محلّاً مرفوع |
در جدول بالا هيچ نکته صرفی يا نحوی جديد وجود ندارد. نکاتی درباره واژگان جديد قابل ملاحظه است که در ضمن جدول يا معنی فارسی الفاظ آمده است.