درسهای گذشته شامل چند علم بود.
1- علم قرائت که درباره چگونگی تلفّظ حروف و کلمات و ترکيب چند کلمه در کنار يکديگر سخن می گويد. در اين جزوه بسيار مختصر و در حدّ ضرورت بدان پرداخته شده است.
2- علم صرف که درباره ساختار يک کلمه سخن می گويد. در درسهای بعد در اين باره بيشتر صحبت خواهد شد.
3- علم لغت که به معنی کلمه با توجّه به ساختار آن می پردازد. معمولاً پس از بررسی کلمه از نظر علم صرف معنی کلمه دانسته می شود.
علم صرف و معنی لغت نسبت به نقش کلمه در جمله بی تفاوت است و هر کلمه را بدون توجّه به ارتباطش با کلمه های ديگر جمله مورد بررسی قرار می دهد.
4- علم نحو درباره نقش کلمات در ترکيبها و جملات سخن می گويد. همچنين علم نحو درباره اِعراب کلمه و نشانه های اِعراب کلمه سخن می گويد که در حرف آخر کلمه ظاهر می شود. علم نحو به خود کلمه و چگونگی ساخته شدن کلمه کاری ندارد.
اِعراب هر کلمه بستگی به نقش آن کلمه در ترکيب و در جمله دارد.
نقش کلمه در جمله ممکن است يک نقش اصلی باشد يا يک نقش تَبَعی. نقشهای اصلی دارای يک نوع اِعراب هميشگی هستند.
مانند « اِعراب جرّ » برای دو نقش «مجرور بودن به حرف جرّ» و «مضافٌ اِلَيْه بودن» که دائمی و هميشگی است. گفته می شود : «هرگاه اسم بعد از يک حرف جرّ بيايد مجرور می شود.» همچنين گفته می شود: « مضافٌ اِلَيْه هميشه مجرور است. »
نقشهای تَبَعی نقشهايي هستند که در جمله اِعراب هميشگی ندارند. بلکه اِعرابشان تابع اِعراب کلمه ای است که بعد از آن می آيند.
يکی از نقشهای تَبَعی « صفت بودن » است. اعراب صفت هميشگی نيست. برای دانستن اعراب يک صفت بايد ببينيم موصوف آن چه نقش و چه اعرابی دارد.
در آيه « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » دو کلمه « الرَّحْمَنِ» و « الرَّحيمِ» آمده است که کلمه « اَلله » را توصيف می کنند. به اين دو کلمه صفت و به کلمه « الله » موصوف گفته می شود. درس بعد را بخوانيد تا درباره ترکيب صفت و موصوف بيشتر بدانيد.