«آمَنَ» = ماضي، اِفْعَال از اَمِنَ، ايمن كرد.
«اَبْرَار» = مكسّر بَارّ و بَرّ، نيكوكاران
«إِبْلِيس» = اسم جنس است براي شيطان.
«اَجْمَدَ» = ماضی، اِفعال، خشک کرد.
«اَجْنَاس» = مکسّر جِنْس، جنسها، نوعها
«اَحْنَاء» = مکسّر حِنْو، جوانب، اطراف
«اَخْلَاط» = مکسّر خِلْط، آميخته، ترکيب شده
«اَدَوَات» = مکسّر اَدَاة، آلت، وسيله
«إِذْعَان» = مصدر، اِفعال، اعتراف
«اَذْوَاق» = مزه ها
«أَذْهَان» = مکسّر ذِهْن، هوش، فهم
«اَرْغَدَ» = ماضي، اِفْعَال، خوش و فراخ گردانيد.
«اِسْتَأدَی» = ماضی، استفعال، طلب ادا کردن نمود.
«اسْتَبْدَلَ» = ماضي، استفعال، عوض كردن
«اِسْتِتْمَام» = مصدر، استفعال، تمام شدن
«اِسْتِحْقَاق» = مصدر، استفعال، مستحق شدن
«اِسْتِحْقَاق» = مصدر، استفعال، مستحق شدن
«اِسْتَمْسَكَتْ» = ماضی، استفعال، به هم چسبيد.
«اِسْتَوْهَنَ» = ماضي، ضعيف و خوار شمرد.
«اِسْتَهَان» = ماضي، سبك و خوار شمرد.
«اُسْجُدُوا» = امر، مجرّد، سجده کنيد.
«اَسْكَنَ» = ماضي، اِفْعال، سكونت داد، جاي داد
«اَشْبَاه» = مکسّر شَبيه، همانند
«اَصْلَدَ» = ماضی، اِفعال، درشت و سخت گردانيد.
«اَضْدَاد» = مکسّر ضِدّ، مخالف، ضد
«اِعْتَرَتْ» = ماضی، مجرّد، پيش آمد، رسيد.
«اَعْضَاء» = مکسّر عُضْو، اندام، عضو
«اَعْطَي» = ماضي، اِفعال، بخشيد، داد.
«اِغْتَرَّ» = ماضي، افتعال از غَرَّ، فريب داد.
«اِغْتِرَار» = مصدر، اِفْتِعال، فريب
«إِلَّا» = حرف استثناء
«اَلْوَان» = مکسّر لَوْن، رنگها
«اَمَد» = مصدر، مجرّد، پايان، فرجام
«اِنَّ» = از حروف مشبّهةٌ بالفعل، بدرستيكه، همانا
«إِنْجَاز» = مصدر، اِفعال، وفا كردن
«إِنْسَان» = انسان، آدمي
«اَهْبَطَ» = ماضي، اِفْعَال، فرود آورد.
«بَاطِل» = اسم فاعل، مجرّد، ناحقّ، بيهوده
«بَاعَ» = ماضي، مجرّد، فروخت، خريد، معامله كرد.
«بَرْد» = مصدر، مجرّد، سردي
«بَسَطَ» = ماضي، گسترانيد و فراخ كرد.
«بَلَّة» = مصدر، مجرّد، تری، نمناکی
«بَلِيَّة» = آزمايش، بلا، مصيبت
«تُرْبَة» = خاک
«تَعَزَّزَ» = ماضي، تفعُّل، شرف دانست.
«تَكْرِمَة» = مصدر، باب تفعيل؛ تَفْعِلة، بزرگداشتن
«تَنَاسُل» = مصدر، تَفَاعُل، زاد و ولد
«تَوْبَة» = مصدر، مجرّد، برگشتن، توبه كردن.
«جَبَلَ» = ماضی، مجرّد، آفريد، خلق کرد.
«جَذَل» = مصدر، مجرّد، شادماني
«جَمَعَ» = ماضی، مجرّد، جمع کرد، فراهم آورد.
«جُمُود» = مصدر، مجرّد، خشکی
«جَنَّة» = مصدر مرّه از جَنَّ، بهشت
«جَوَارِح» = اندامهای انسان مانند دست وپا
«حَذَّرَ» = ماضي، تفعيل، ترسانيد.
«حَرّ» = مصدر، مجرّد، گرمی
«حَزْن» = مصدر، مجرّد، درشت و برآمده
«حَقّ» = مصدر، ضدّ باطل، مطابق واقع
«حَمِيَّة» = مصدر حَمِيَ، مجرّد، تكبّر
«خُشُوع» = مصدر، مجرّد، فروتني و تعظيم كردن.
«خَلَصَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غا، خالص شد.
«خِلْقَة» = مصدر نوع و هيئت، آفرينش
«دَار» = خانه، مؤنّث است.
«ذَا» = منصوب، از اسماء ستّه،دارا، صاحب
«ذَاتَ» = مؤنّث «ذُو»، دارا، صاحب، مالك
«ذُرِّيَّة» = نسل انسان، فرزندان
«رَحْمَة» = مصدر، مجرّد، آمرزش، رحمت،
«سَبَخ» = مصدر، مجرّد، شورهزار
«سَجَدُوا» = ماضی، مجرّد، سجده کردند.
«سُّجُود» = مصدر، مجرّد، سر بر زمين نهادن
«سُخْطَة» = خشم
«سَنَّ» = ماضی، مجرّد، گِل کرد، سفال کرد.
«سَهْل» = مصدر، مجرّد، زمين هموار
«شِقْوَة» = مصدر شَقِيَ، گمراهي
«شَكِّ» = مصدر، مجرّد، گمان، مقابل يقين
«صَلْصَال» = گِل خشك
«صَلْصَلَتْ» = ماضی،رباعی، به صدا درآمد.
«صُورَة» = صورت، شکل ظاهری هر آفريده.
«طِينَة» = پارهای از گِل، خميره، سرشت، طبع
«عَدَاوَة» = دشمني
«عِدَة» = مصدر، مجرّد، وعده
«عَدُوّ» = مصدر، مجرّد، دشمن
«عَذْب» = مصدر، مجرّد، بوی خوش، گوارا
«عَزِيمَة» = مصدر، مجرّد، تصميم، آهنگ،
«عَهْد» = مصدر، پيمان، سفارش، فرمان
«عَيْش» = مصدر، مجرّد، زندگي، زيستن
«عِيْشَة» = مصدر، مجرّد، زندگي، زيستن
«غَلَبَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غا، چيره شد.
«فُصُول» = مکسّر فَصْل، محلّ پيوند دو استخوان
«فِكَر» = مکسّر فِکْرَة، انديشه
«كَلِمَة» = سخن، كلمه، واژه
«لَاطَ» = ماضی، مجرّد، چسبانيد، پيوند داد.
«لَدَي» = ظرف زمان مبنی و جامد، به معنی نزد
«لَزُبَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غائب، چسبيد.
«لَقَّي» = ماضي، تفعيل، افكند، آموخت.
«مُؤْتَلِفَة» = اسم فاعل، افتعال، گرد آمده، متّحد
«مُتَبَايِنَة» = مؤنّث اسم فاعل، تفاعُل، متفاوت
«مُتَعَادِيَة» = مؤنّث اسم فاعل، تفاعُل، دور از هم
«مَثُلَتْ» = ماضی، مجرّد، مؤنّث غا، برخاست.
«مَحَلَّة» = محلّ، منزلگاه، جاي فرود آمدن مردم
«مُخْتَلِفَة» = مؤنّث اسم فاعل، افتعال، گوناگون
«مُرَافَقَة» = مصدر، مُفَاعَلَة، رفاقت و همراهي
«مَرَدّ» = مصدر، مجرّد، بازگردانيدن
«مَشَامّ» = بوها
«مَعْجُون» = اسم مفعول، مجرّد، خمير شده، سرشته
«مَعْلُوم» = اسم مفعول، مجرّد، دانسته شده
«مَعْلُوم» = اسم مفعول، مجرّد، دانسته شده،
«مُقَام» = اسم مكان، اِفعال، اقامتگاه
«مُنْظَرِينَ» = اسم مفعول، اِفْعَال، مهلت داده شدگان
«نَار» = آتش
«نَدَم» = مصدر، مجرّد، پشيماني
«نَظِرَة» = مهلت و تأخير در كار
«نَفَاسَة» = مصدر، مجرّد، حسد بردن، شايسته نديدن
«نَفَخَ» = ماضی، مجرّد، دميد.
«وَجَل» = مصدر، مجرّد، ترس
«وَدِيعَة» = امانت، وديعه
«وُصُول» = مکسّر وَصل، پيوندگاه، مفصل
«وَصِيَّة» = اسم است از مصدر ايصاء، وصيّت
«وَعَدَ» = ماضي، مجرّد، وعده داد، نويد داد.
«وَهْن» = مصدر، مجرّد، سستي، ضعف
«يَتَصَرَّفُ» = مضارع، تفعُّل، تغيير می دهد.
«يُجِيلُ» = مضارع، اِفعال، می گَردانَد.
«يَخْتَدِمُ» = مضارع، افتعال، به کار می گيرد.
«يَفْرُقُ» = مضارع، مجرّد، جدا می سازد.
«يُقَلِّبُ» = مضارع، تفعيل، زير و رو می کند.
«يَقِين» = يقين، باور