دلائل و شواهد متعدّدی وجود دارد که بر صحّت انتساب خطبه ی فدکيّه به حضرت فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا دلالت دارد. در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:
1- خطبه ی فدکيّه يکی از بهترين و بديعترين خطبه هاست و نشان آشکاری از نور نبوّت و بوی خوش رسالت در آن هويدا است. محتوا و مفادّ اين خطبه ی شريف بسيار عميق و حکيمانه است. هر يک از جملات و عبارات آن يا مؤيّد قرآنی دارد و يا با يکی از واقعيّات و حوادث مسلّم تاريخ تأييد می شود.
خطبه با حمد الهی و بيان اوصاف باريتعالی، به گونه ای شيوا و روان شروع شده است. سپس به بيان مطالبی در باب خلقت و نيازمندی انسان به هدايت، و دلايل نبوّت پرداخته است. اين کلمات چنان حکيمانه و فصيح بيان شده است که انديشه راست و قلب روشن را جز به اين باور نمی رساند که گوينده اين کلمات بی گمان با معدن علم و عظمت پيوندی ديرينه و ناگسستنی دارد. صداقت نهفته در اين کلام حاکی از تراوش و ترنّم سخن از جان و قلبی مؤمن و مخلص است، يقين و باور گوينده، به گفته خود را اثبات می نمايد. از اينرو چنانکه مشاهده می شود، کلمات با شجاعتی وصف ناپذير ادا می گردد، به طوری که استحکام سخن، شنوندگان را به شنيدن و خضوع و سکوت و تأييد وامی دارد.
بی گمان حقيقتی که با اين خطبه همراه است، و نوری که از آن ساطع می گردد، از سنخ همان نور و حقيقتی است که امام رضا عَلَيهِ السَّلام در توصيف کلام معصومين عَلَيْهِمُ السَّلام، و راه تشخيص و تميز سخن ايشان صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ عَلَيْهِم از سخن غير بيان می فرمايد:
يونس بن عبدالرَّحْمَن يکی از صحابه ی مورد اعتماد و افقه فقهاء زمان امام رضا عَلَيهِ السَّلام خبری را در ذمّ يکی از جاعلين حديث نقل می کند، و در ضمن آن به رهنمودها ی امام رضا عَلَيهِ السَّلام درباره ی تشخيص و تميز کلام معصومين عَلَيْهِمُ السَّلام از کلام غير اشاره می کند. (اختيار معرفة الرّجال کشی، ج2، ص489) با توجّه به اين خبر، کلام معصومين عَلَيْهِمُ السَّلام آن گونه که در اين خبر آمده است دارای ويژگيهايي است به شرح ذيل:
– خلاف قرآن را به ما نسبت ندهيد، ما اگر حديث بگوييم موافق با قرآن است.
– و موافق با سنّت است.
– ما از خدا و رسولش حديث می گوييم، و نمی گوييم فلانی و فلانی گفت.
– کلام ما را از هم جدا کنيد، [خواهيد ديد که]، سخن آخر ما مانند سخن اوّل ماست، و سخن اوّل ما مؤيّد سخن آخر ماست.
– همانا همراه هر سخن ما حقيقتی است و بر آن نوری است. و آنچه حقيقتی و نوری بر آن نيست کلام شيطان است.
توافق خطبه ی فدکيّه با قرآن کريم به روشنی آشکار است. هماهنگی و نزديکی اين کلام با کلام الهی، آن قدر زياد است که آيات قرآن کريم که در ضمن خطبه تلاوت شده است از سخن حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا جز با آگاهی شنونده و خواننده از آيات الهی، قابل تميز نيست.
اعتراض زهرای مرضيّه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا به بدعت گذاريها، و برملا کردن انحراف منحرفين از سيره و روش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نشانه ی توافق کلام ايشان با سنّت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است.
يکدستی و همگون بودن کلام در اين خطبه ی شريف، و خالی بودن آن از هر گونه تناقض گويی و عدم وجود اختلاف در سرتاسر اين خطبه ی پُرمحتوا، با وجود آن اندوهِ عظيم از انحرافِ مسيرِ مسلمين و نگرانیِ شديد از آينده ی دينِ مبين، نمی تواند اثرِ يک انسان رشد نايافته ی مانده در حبّ و بغضهای ناشی از زياده خواهيها و کمبودهای مادّی در اين دنيای فانی بوده باشد. يکدست بودن کلام به آن صورت که امام رضا عَلَيهِ السَّلام فرمود، تنها از يک انسان معصوم ساخته است و بس.
بيان اسرار نهفته در خطبه فدکيّه که پيرامون موضوعات مختلف ايراد شده است، در اين نوشته کوتاه مقدور نيست از اينرو به بيان موضوعات آن اکتفا می شود:
– حمد و ستايش الهی آنچنانکه شايسته ستايش باريتعالی است.
– اعتراف به نعمتها و احسانهای بی حساب الهی.
– کوتاهی دست بندگان از جبران نعم الهی.
– بيان دلايل تشريعِ دستورات اخلاقی چون شکر و حمد و ثنای الهی.
– شهادت به يگانگی خداوند متعال و اشاره به اَسرار اين شهادت.
– محال بودن علم به ذات باريتعالی.
– بيان اسرار خلقت آفريده ها و دلايل آفرينش.
– اشاره به روز جزا و علّت پاداش و عِقاب الهی.
– شهادت به رسالت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اشاره به اينکه رسول خدا پدر اوست.
– بيان اَسرار رسالت نبی اکرم صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
– اشاره به جاهليّت قبل از اسلام.
– اشاره به چگونگی تأثير اسلام و از بين رفتن جاهليّت.
– اشاره به رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
– اشاره به مقام والای رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از رحلت به دنيای باقی.
– درود فرستادن بر رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ضمن بيان برخی از اوصاف شريف ايشان.
– اشاره به مسئوليتهای مردم در قِبالِ دين اسلام.
– اشاره به عهدشکنی مسلمانان و بی توجّهی به حقّ جانشينان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– اشاره به دلايل قرآنی حقّانيّت اهل بيت صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
– بيان اوصاف شريف قرآن کريم.
– بيان علل تشريع احکام الهی.
– معرفی خود و پدرش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– اشاره به رنجها و زحماتی که رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای هدايت مردم متحمّل شد.
– معرفی رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به عنوان برادر حضرت علی عَلَيهِ السَّلام .
– اشاره به رويارويی اسلام و شرک، غلبه و پيروزی اسلام و زبون و خوار شدن مشرکين.
– يادآوری وضعيّت و موقعيّت بدِ اجتماعی و زيستیِ مردم قبل از اسلام.
– اشاره به سربلند شدن قوم عرب، پس از اسلام آوردن و زحمات بی دريغ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– اشاره به همکاریِ هميشگی و خستگی ناپذير علی عَلَيهِ السَّلام با رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– بيان اهداف علی عَلَيهِ السَّلام در کمک به رسول خدا و تقويت دين خدا.
– مقايسه ی صحابه با حضرت علی عَلَيهِ السَّلام و اشاره به غفلت و آسوده خيالی آنها نسبت به امور.
– اشاره به انحراف مسلمين پس از رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– اشاره به تجاوز به حقّ اهل بيت عَلَيْهِمُ السَّلام و انحراف حکومت اسلامی از مسير خود.
– برملا کردن دلايل سُست متجاوزين و نکوهش ايشان.
– پرده برداری از بدعت بودن عمل متجاوزين و انحراف از احکام قرآن کريم.
– اشاره به فتنه ی ديگر متجاوزين و غصب فدک.
– بيان گوشه ای از رنجهای اهل بيت عَلَيْهِمُ السَّلام در اثر تجاوز متجاوزين.
– مقابله ی علمی با بدعت گذاری و حديث سازی صحابه و اشاره به آيات الهی.
– تهديد متجاوزين به عذاب اُخروی و انذار ايشان.
– شکايت به رسول خدا از دست امّت. (شعر)
– موعظه ی مسلمين و ترغيب ايشان به حفاظت از حق و دين اسلام.
– نکوهش مسلمين به جهت رفاه زده شدن پس از رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– بيان عظمت فوت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سنگينی مصائب پس از وی.
– بيان لزوم صبر بر تقدير الهی و عدم عدول از اسلام راستين پس از رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
– اشاره به بشر بودن رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و انبياء پيشين و رحلت ايشان به دنيای باقی.
– يادآوری زحمات مسلمين و همراهی ايشان با رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای برقراری دين اسلام و مقايسه ی آن با وضع کنونی آنها، يعنی سُستی و بی خيالی نسبت به حقّ ضايع شده.
– بيان برخی اوصاف نيکوی جامعه ی سامان يافته ی اسلامی.
– بيان برخی اوصاف مردم غافل شده از دين و متوجّه به رفاه و زندگی شخصی.
اين خطبه نه چندان طولانی حاوی مطالب و موضوعات مختلف و پراکنده است، و با وجود آنکه هر موضوع در جای خود پرورده شده است، لکن نه تنها گسيختگی در کلام بوجود نيامده است، بلکه پيوستگی کلام به گونه ای است که شنونده به آسانی قادر به تفکيک موضوعات متعدّد نمی شود.
به هر حال ايجاز و گزيده گويی و فصاحت کلام، در سرتاسر اين خطبه ی شريف، شنونده را مجذوب می نمايد. و حتّی يکی از دلايلی که بر ردّ انتساب آن به زهرای اطهر َسلامُ اللهِ عَلَيْهَا می آورند همين فصاحت و بلاغت کلام است. منقول است که خليفه ی دوّم پس از شنيدن خطبه مدعی شدند که اين مطالب را علی عَلَيهِ السَّلام به ايشان تعليم داده است. و يا برخی مدعی شدند که اين فصاحت بسيار بالاتر از آنست که بتواند محتوای يک خطبه ی فی البداهه باشد، از اينرو آن را به غير زهرای اطهر نسبت دادند.
همين اعتراض مخالفين و دليلی که اقامه می کنند مؤيّد ادعای ماست مبنی بر اينکه محتوای اين خطبه شريف، يکی از دلايل مهم صحّت انتساب آن به حضرت فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا می باشد.
2- دليل ديگر صحّت اين انتساب روايات متعدّدی است که زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا را از سه جهت مالک فدک معرف می نمايد:
جهت اوّل: روايات متعدّدی نقل شده است که حاکی از دست يافتن رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر فدک می باشد، بدون آنکه مسلمين مجبور به تاخت و تاز و جنگ با اهالی آن گردند. در همين روايات آمده است که رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بخشيد و تا آخر عمر پر برکت حضرت رسول اکرم صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک در اختيار حضرت فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بود. در برخی از اين روايات آمده است که: رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را در عوض مهريّه ی حضرت خديجه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا به دخترشان بخشيد. (بحارالانوار، ج8 ص92)
اخباری که از طريق اهل سنّت نقل شده است نيز به فیء بودن فدک اشاره دارد. از جمله اين اخبار، خبری است که ابن ابی الحديد از کتاب سقيفه ی احمد بن عبدالعزيز جوهری نقل می کند. (ابن ابی الحديد، ج8 ص92)
ابن ابی الحديد قبل از نقل اين خبر و خبرهای ديگری که درباره ی فدک نقل کرده است چنين تصريح می کند که هيچيک از اين احاديث را از کتب شيعه و رجال شيعه نگرفته ام. وی درباره ی وثاقت جوهری راوی احاديثی که نقل کرده است می گويد: وی عالم، محدّث، اديب و فردی ثقه و پرهيزکار بوده است و حديث نگاران او را ستوده و مدح نموه اند، و نوشته هايش را نقل کرده اند. (همان) البتّه اين توثيق ابن ابی الحديد نظر اهل سنّت درباره جوهری است. خبری که ابن ابی الحديد از جوهری نقل کرده اينست که، می گويد:
وقتی اهالی فدک از ماجرای فتح خيبر آگاه شدند، به دليل ترس از عاقبت کار خود، پيکی نزد رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستادند و به ازای اينکه نصف فدک از آنِ رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باشد با ايشان مصالحه نمودند. از اينرو چون سرزمين فدک بدون تاخت و تاز و جنگ به دست آمده بود، به طور خالص به ملکيّت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آمد و جزء غنائم جنگی نبود که مسلمانانِ ديگر، در ملکيّت آن شريک باشند.
جهت دوّم: روايات متعدّدی است که در تفسير آيه ی شريفه ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” نقل شده است.
علامه مجلسی (ره) روايات متعدّدی را مبنی بر اِعطاء فدک به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا ، پس از نزول آيه ی شريفه ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” ، نقل می کند و می افزايد: سيّد بن طاووس در کتاب سعدالسّعود از تفسير محمّد بن العبّاس بن علی بن مروان آورده است که حديث فدک در تفسير آيه ی شريفه ی ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” از بيست طريق روايت شده است. (بحارالانوار، ج8، ص 94) از جمله اين روايات ، روايتی است که محمّد بن محمدّ بن سليمان الاعبدی نقل می کند و سند آن را به ابوسعيد الخدری می رساند. وی می گويد: وقتی آيه ی ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” نازل شد، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا را فراخواند و فدک را به او بخشيد. (همان)
در قرآن کريم دو مرتبه آيه ی مورد بحث آمده است:
يکی در سوره اَسراء آيه ی26 که می فرمايد: ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ وَ الْمِسْکينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً ” و يکی در سوره روم آيه ی 38 که می فرمايد: “فَـآتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ وَ الْمِسْکِينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ ذَلِکَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُريدُونَ وَجْهَ اللهِ وَ اُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ” طبرسی (ره) در تفسير خود در ذيل آيه ی اوّل خبری که از مرحوم مجلسی نقل شد را به طريق ذيل می آورد:
السّيّد ابوالحمد مهدی بن نزار الحسينی حديث را به نحو قرائت برايم گفت: که ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله الحسکانی گفت: الحاکم الواحد ابومحمّد گفت: [عبدالله] عمر بن احمد بن عثمان در بغداد به طور شفاهی حديث رانقل کرد و گفت: ابومعمر سعيد بن خيثم و علی بن القاسم الکندی و يحيی بن يعلی و علی بن مسهر از فضل بن مرزوق از عطيّة العوفی از ابو سعيد الخدری حديث را برای ما نقل کردند که او گفت: وقتی اين آيه ی شريفه ی ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” نازل شد رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بخشيد. (تفسير مجمع البيان، ج6 ، ص633 )
وی در ذيل آيه ی 38 سوره روم نيز می گويد: ابوسعيد الخدری و ديگران نقل کرده اند که وقتی خداوند اين آيه ی شريفه را بر پيامبر صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل فرمود، رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بخشيد و آن را تسليم وی نمود. (همان، ج8 ص 478)
مرحوم مجلسی (ره) روايتی را از ابان بن تغلب از امام صادق عَلَيهِ السَّلام نقل می کند. ابان بن تغلب از روات موثّق و جليل القدر است که در کتب اربعه ی رجال شيعه توثيق شده است. از امام چهارم علی بن الحسين و امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عَلَيْهِمُ السَّلام روايت می کرده است. وی در سال 141 هجری در دوران امامت امام صادق عَلَيهِ السَّلام وفات کرد، امام صادق عَلَيهِ السَّلام درباره ی وی فرمود: “مرگ ابان قلب مرا به درد آورد.”(فهرست شيخ طوسی، ص18، ش51)
ابان می گويد: به امام صادق عَلَيهِ السَّلام گفتم: آيا رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا داد؟ فرمود: رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را وقف نمود تا اينکه خداوند متعال آيه ” وَ آتِ ذَا القُرْبَی حَقَّهُ ” را نازل فرمود، سپس رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا داد.
ابان می گويد: آيا رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فدک را به فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بخشيد؟ امام فرمود: نه، بلکه خداوند تبارک و تعالی آن را برای فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا اختصاص داد.(بحارالانوار، ج8، ص107 و کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج2، ص102)
جهت سوّم: رواياتی است که درباره ی ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل شده است و فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا را به عنوان وارث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ معرفی می نمايد:
روايات متعدّدی از اهل سنّت نقل شده است که پس از رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، حضرت فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نزد خليفه اوّل رفته و ميراث خود را از ما تَرَک پدرش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مطالبه می کند. در خطبه فدکيّه نيز جملاتی وجود دارد که حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا در احتجاجات خود به وارث بودن خود نيز اشاره می فرمايد: “وَ اَنْتُمُ الْآنَ تَزْعُمُونَ اَنْ لَا إِرْثَ لَنَا اَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ اَ فَلَا تَعْلَمُونَ؟ بَلَی قَدْ تَجَلَّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ اَنِّي ابْنَتُهُ اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ اَ اُغْلَبُ عَلَی إِرْثِي يَا ابْنَ اَبِي قُحَافَةَ!! اَ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَرِثُ اَبَاكَ وَ لَا اَرِثُ اَبِي لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيًّا “
“و اکنون می پنداريد که ما ميراثی نداريم! « آيا از حکم جاهليّت پيروی می کنند؟ برای مردمی که اهل يقينند داوری چه کسی بهتر از حکم خداوند است؟ (مائده/50) » آيا نمی دانيد؟ بله مانند خورشيد درخشان برايتان آشکار است که من دختر اويم ، ای مسلمانان! آيا ميراث پدرم به ستم گرفته می شود؟ ای پسر ابو قحافه!! آيا در کتاب خداوند است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟ « ناروا می گويی (مريم/27) » و در دين بدعت می گذاری!”
روايات منقول از اهل سنّت به معترض بودن حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا اشاره دارند، لکن در صدد تبرئه ی خليفه اوّل هستند. عباراتی که از خطبه ی فدکيّه نقل شد حکايت از اعتراض شديد فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نسبت به اقدام خليفه ی اوّل مبنی بر گرفتن فدک از ايشان دارد بر اساس آنچه از روايات و شواهد در دست است چنين به نظر می رسد که: نبايد مطالبه ی ميراث از جانب حضرت فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا اصل و ابتدايی بوده باشد بلکه احتمالاً ماجرايی قريب به شرح ذيل رخ داده است و آن اينکه:
چنانکه از روايات بر می آيد فدک در زمان حيات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همچنان در مالکيّت زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بوده است، تا اينکه رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دنياي باقی و قرب الهی رحلت می فرمايد. پس از آن حق از مسير خود خارج می گردد و ديری نمی پايد که فدک را نيز از زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا می گيرند، غصب فدک احتمالاً در همان روزهای اوّل پس از رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صورت می گيرد، زيرا ابن ابی الحديد می گويد: حديث فدک و حضور حضرت فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نزد ابوبکر ده روز پس از وفات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج16، ص261)
پس از آنکه وکلاء و نمايندگان زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا از فدک اخراج می شوند و فدک به تصرّف غاصبين در می آيد، فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نزد خليفه اوّل می آيد تا فدک را باز پس گيرد. ابوبکر گواه و شاهد می خواهد، حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا حضرت علی عَلَيهِ السَّلام و اُمّ ايمن را به عنوان گواه می آورد. شهادت علی عَلَيهِ السَّلام ، به دليل ذينفع بودن، رد می شود و شهادت امّ ايمن، به دليل زن بودن، پذيرفته نمی شود. آنگاه مدّعیٰ به دليل کم بودن حدّ نصاب شهود رد می شود. در حاليکه اصل اين شاهد و گواه خواستن اشتباه بوده است. زيرا حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا پس از رحلت رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مدّعی تملّک آن نشده است که برای اين به تملّک در آوردن نياز به شاهد داشته باشد. بلکه غاصبين مدّعی شدند که فدک از آن فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نيست و فیء برای همه مسلمين است.
از روايتی که صاحب احتجاج (ره) درباره احتجاج حضرت علی عَلَيهِ السَّلام پس از غصب فدک نقل می کند نيز همين معنا بدست می آيد. وی در ضمن خبری طولانی به اعتراض علی عَلَيهِ السَّلام نسبت به غصب فدک اشاره کرده می گويد: امير المؤمنين عَلَيهِ السَّلام فرمود: “ای ابوبکر آيا درباره ی ما ، بر خلاف حکم خداوند درباره ی مسلمين قضاوت می کنی؟ ابوبکر گفت: نه. فرمود: اگر يکی از مسلمين مالک چيزی باشد و آن شیء در اختيار و تملّک وی باشد، سپس من مدّعی آن گردم، تو از چه کسی بيّنه و گواه می خواهی؟ ابوبکر پاسخ داد از تو بيّنه و گواه مطالبه می کنم. حضرت علی عَلَيهِ السَّلام فرمود: پس چرا از فاطمه سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نسبت به آنچه در اختيار و تملّکش بوده است طلب بيّنه و گواه کرده ای؟ در حاليکه در زمان حيات رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و بعد از آن در اختيار و تملّک وی بوده است. و از مسلمين [که مدّعی هستند فدک از آن همگان است] نمی خواهی که گواههای خود را بياورند؟! ” (احتجاج طبرسی، ص 122)
به هر حال پس از ماجرای پذيرفته نشدن فدک به عنوان بخشش و هبه ی رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا است که، حضرت صدّيقه طاهره سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا فدک را به عنوان ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مطالبه می کند. روايات دالّ بر مطالبه ی فدک به عنوان ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از طرف حضرت فاطمه زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا در کتب اهل سنّت بسيار زياد است و بر روايات دالّ بر مطالبه فدک به عنوان هبه و بخشش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ غلبه دارد. در حاليکه در جوامع حديثی شيعه برعکس است و اکثر رواياتی که از روات و اصحاب ائمّه عَلَيْهِمُ السَّلام نقل شده است، فدک را به عنوان نحله و بخشش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا می دانند.
به نظر می رسد، منشاء اين اختلاف روايتی باشد که، ابوبکر پس از نپذيرفتن فدک به عنوان ملک بخشيده شده ی رسول اکرم صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دختر گراميش، و در پاسخ به مطالبه ی فدک به عنوان ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از سوی حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا ، از پيامبر صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل می کند، به اينکه:
“نَحْنُ مَعَاشِرَ الاَنْبِياءِ لا نُوَرِّثُ” روايات عامّه دلالت دارند بر اينکه اين قول پس از مطالبه ی ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از سوی حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا نقل شده است. البتّه ابوبکر در نقل اين روايت منفرد است، و قبل از آن از هيچکس شنيده نشده است، و دلايل متعدّدی در ردّ آن از سوی علماء بيان شده است. برخی از علماء اهل سنّت نيز متقابلاً توجيهاتی در اثبات آن آورده اند، لکن اين توجيهات قدرت مقابله با شواهد و قرائن موجود و آيات قرآن کريم را ندارد.
از جمله علماء اهل سنّت که در اين باره مفصّلاً سخن گفته است قاضی عبدالجبّار بن احمد الاسدآبادی معروف به “قاضی القضاة” صاحب “المغنی” است. وی ضمن بيان اين روايت در صدد اثبات آن برآمده و به اقوال مخالفين (شيعه) پاسخ می دهد. يکی از نکات مهمّی که در کلام وی وجود دارد و شاهد بر مدّعای ماست اينکه، وی ضمن انتقاد از روايات شيعه مبنی بر نحله و بخشش بودن فدک و تملّک زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا بر آن، چنين استدلال می کند که اگر فدک در تملّک وی می بود مسلّماً از آن وی بود، يعنی از آن حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا.
سيّد مرتضی اعلم الهدی (ره) در کتاب ارزشمند شافی به طور دقيق مطالب قاضی القضاة را مورد نقد و بررسی قرار داده است. وی درباره نحله و بخشش بودن فدک و اينکه حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا فدک را ابتدا به عنوان بخشيده رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و ملک شخصی خود مطالبه می کند، مطالبی به اين مضمون بيان می کند: “کاملاً روشن است که مطالبه ی فدک به عنوان نحله و بخشش، قبل از مطالبه ی آن به عنوان ميراث بوده است و جميع روايات وارده آن را تأييد می کنند. چگونه جايز است که آن را به عنوان ميراث مطالبه کرده باشد در حاليکه مدّعی آن به عنوان نحله و بخشش بوده است؟ زيرا اگر آن را به عنوان ميراث مطالبه می کرد، آنگاه در مطالبه ی آن منفرد نبود و افراد ديگری در ميراث رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با او شريک بودند.” (شافی، ج4، ص101)
ابن ابی الحديد شارح نهج البلاغه و از علماء اهل سنّت در ذيل نامه ی حضرت علی عَلَيهِ السَّلام به عثمان بن حنيف، به دليل نصّ صريح امام درباره فدک، متعرّض ماجرای فدک و خطبه ی حضرت زهرا سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا شده است و به طور مفصّل کلام قاضی القضاة و پاسخ سيّد مرتضی (ره) را آورده و نظرات خود را نيز به آن افزوده است، وی درباره تقدّم و تأخّر دعوی ارث بودن فدک بر نحله و بخشش بودن آن می گويد: “آنچه از اخبار وارده در اين باره نزد من است متعارض هستند و من در اين موضع توقّف می کنم، زيرا بعضی از آنها دلالت دارند بر اينکه دعوی ارث متأخّر است و برخی دلالت دارند بر اينکه آنها تقدّم دارند.” وی در ادامه می گويد: “آنچه مرتضی [سيّد مرتضی (ره) ] يادآوری می کند و می گويد: «اوضاع و احوال بر تقدّم دعوی بخشش و عطيّه بودن فدک دلالت دارد» صحيح است. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد، ج16 ، ص286)
به هر حال از مجموع رواياتی که از هر سه جهت درباره ی فدک نقل شده است، به دست می آيد که زهرای اطهر سَلامُ اللهِ عَلَيْهَا برای حضور نزد ابوبکر و بيان خطبه ای با اين مفاد و محتوا انگيزه ای قوی داشته است.