سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

سايت مکتب الزّهرا(سلام اللّه عليها)

دسته بندی محتوا

مؤلّفه های فرهنگ اسلامی (1) ناشی از ايمان به روز جزا

ب- ايمان به روز جزا

خداوند متعال يکي از شروط هدايت به وسيله ي قرآن کريم را ايمان به غيب مي داند. (بقره/3) از تطبيق آيه ي 3 سوره بقره با آيه ي 177 همين سوره مي توان ايمان به غيب را با ايمان به خداوند و روز قيامت و ملائکه تطبيق کرد. البتّه قرآن کريم شرط هدايت را، که برابر است با ترک تمام گناهان و محرّمات و انجام اعمال صالح، مستلزم يقين به آخرت مي داند و مي فرمايد: “… وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(بقره/4) اُوْلَئكَ عَلىَ‏ هُدیً مِّن رَبِّهِمْ  وَ اُولَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ”(بقره/5)

يکي از دلايل اثبات جهان آخرت اشتياق انسان براي بقا و نفرت او از فنا و نيستي است. با وجود آن که مرگ از زندگي دنيا حتمي و گريز ناپذير است. امّا شوق بقا بيشترين انگيزه و هدف براي تلاش هاي انسان است. تعاليم قرآن کريم به ما مي آموزد که مرگ پايان زندگي انسان نيست. چنان که مي فرمايد: “كُلُّ‏ُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ  ثمُ‏َّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ”(بقره/57) و در جاي ديگر مي فرمايد: “كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَكُمْ  ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ”(بقره/28) مرگ که پايان زندگي دنياست زمان فنا و نيستي انسان نيست بلکه تنها در آن هنگام روح از جسم انسان جدا شده و به تمامه به جهان ديگر انتقال مي يابد. قرآن کريم درباره ي زندگي پس از مرگ مي فرمايد: “وَ لَا تَقُولُواْ لِمَن يُقْتَلُ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ اَمْوَاتٌ بَلْ اَحْيَاءٌ وَ لَكِن لَا تَشْعُرُونَ”(بقره/154) زندگي پس از مرگ از دنيا جز از طريق وحي الهي قابل شناخت نيست، و قرآن کريم سرشار است از آياتي که زندگي جهان آخرت را ترسيم و تصوير فرموده است. يک مسلمان از تعاليم قرآن کريم به اعتقاداتي دست مي يابد که در سايه ي آن بسياري از دل بستگي ها و اعمال او رنگ و جلوه اي خاص به خود مي گيرد. ايمان به زندگي در جهان آخرت شامل چندين اعتقاد است از جمله مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:

1- اعتقاد به بي ثباتي و زوال پذيري دنيا

قرآن کريم در اين باره مي فرمايد: “إعْلَمُواْ اَنَّمَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْاَمْوَالِ وَ الْاَوْلَادِ  كَمَثَلِ غَيْثٍ اَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثمُ‏َّ يَهِيجُ فَتَرَيهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٌ  وَ مَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ”(حديد/20) حضرت علي عليه السّلام درباره ي بي ثباتي و فنا پذيري دنيا مي فرمايد: شما را از دنيا بر حذر مي دارم زيرا ظاهرش شيرين و با طراوت است، در لابه لاي شهوات قرار گرفته، و به خاطر نقد بودنش جلب توجّه مي کند، با اين که مواهب آن کم و ناچيز است دل ها را به خود مي کشاند، آرزوهاي دنيا پرستان را در خود جمع کرده، زيور غرور را به خود پوشيده است، شادماني و نعمت آن پايدار نيست، از دردها و مشکلات آن ايمن نتوان بود، سخت مغرور کننده و زيان بار است، متغيّر است و زوال پذير و نابود شدني است، پيوسته کسان را مي خورد و هلاک مي کند، آن گاه که به حدّ اعلا برسد به آرزوي دنيا پرستان جامه ي عمل بپوشاند و از آن راضي گردند بيش از آن چه در قرآن ذکر شده نخواهد بود که: زندگي چون باراني است که از آسمان ببارد و با آن گياهان گوناگون به فراواني برويد. ناگاه خشک شود و باد بر هر سو پراکنده اش سازد. و خدا بر هر کاري تواناست. (کهف/45) هيچ کس از دنيا شادماني نديده جز اين که پشت سرش با اشک و آه روبه رو شده است، هنوز با خوشي هايش رو به رو نگشته که با ناراحتي هاي پشت کردن آن مبتلا مي شود. هنوز باران ملايم خوشي، راحتي دائمي برايش پديد نياورده، که بلاها سيل آسا بر سرش فرو مي بارد…” (نهج البلاغه، خطبه/111)

 

دل نبستن به دنياي فاني و کالاهاي زودگذر آن

درک بي ثباتي و زوال پذيري دنيا و اعتقاد به آن موجب پرهيز فرد مؤمن از دل بستن به دنيا و ظواهر آن است. از اين رو مؤمن به راحتي قادر است کلّيه ي صفات و خوي هاي مذموم را که ناشي از دنيا خواهي است از خود دور کرده مرتکب بسياري از مناهي شرعي نگردد. از جمله منکراتي که ترک آن با درک بي ثباتي و زوال پذيري دنيا و اعتقاد به آن آسان مي شود، دنيا خواهي، رياست طلبي، جاه طلبي، ريا، حسد، تکبّر، غرور، طمع، بخل، ظلم و ستم، تعدّي، مکر و فريب کاري و … است که اعظم مشکلات فردي و اجتماعي انسان در تمام عصرها و مکان ها را به وجود آورده است.

پرهيز از دوست داشتن دنيا

منابع اسلامي سرشار از ذمّ و نکوهش دنيا دوستي و حرص و طمع نسبت به آن است. در قرآن کريم و مخصوصاً در نهج البلاغه کلام مولي الموحدين علي بن ابي طالب عليه السّلام تأکيد فراواني بر ترک دنيا دوستي شده است. البتّه از خلال آيات و روايات به وضوح به دست مي آيد که دنيا به خودي خود مذموم نيست، آن چه مذموم است فرض جاودانگي دنيا، فراموشي مرگ و از ياد بردن قيامت است که موجب مي شود انسان به بهره وري از دنيا و کالاهايش اکتفا کند و از کسب کمالات و تحصيل آخرت باز ماند. چنان که قرآن کريم مي فرمايد: “إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّواْ بِهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ ءَايَاتِنَا غَافِلُونَ”(يونس/7) و در جاي ديگر مي فرمايد: “كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ  وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ اُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ  فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ  وَ مَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ”(آل عمران/185) مؤمنين و عاملين به عمل صالح نيز در اين دنيا زندگي مي کنند و از همين دنيا به طرف سعادت و سرانجام نيکو رهسپار مي شوند. چنان که قرآن کريم مي فرمايد: “إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبهُُّم بِإِيمَانِهِِمْ  تَجْرِى مِن تَحْتِهِِمُ الْاَنْهَارُ فىِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ”(يونس/9) از اين رو امام سجّاد عليه السّلام دنيا را به دو قسم، دنياي بلاغ [رساننده به آخرت نيکو] و دنياي ملعون تقسيم مي کند. (کافي، 2/316 و317/8) و علي عليه السّلام در اين باره مي فرمايد: “دنيا خانه اي است که فنا بر پيشانيش نوشته شده، جلاي وطن براي اهل آن حتمي است، اين جهان شيرين و دل انگيز و سرسبز است، به سرعت به سوي خواهانش مي دود، و با قلب و روح آن کس که به او نظر افکند مي آميزد. سعي کنيد با بهترين زاد و توشه اي که در اختيار شماست از آن کوچ کنيد، و بيش از کفاف و نياز از آن نخواهيد، و بيشتر از آنچه نياز داريد از آن مطلبيد.” (نهج البلاغه،1/138) بايد دنيا به اندازه اي مورد توجّه قرار گيرد که نيازهاي واقعي انسان در آن تأمين شود و کمال يابد. وگرنه دوست داشتن دنيا در حدّ عشق ورزيدن به آن و اعتماد به کالاها و متاع هاي فاني و زودگذر آن جز خسران و زيان نصيب انسان نمي سازد. از رسول اکرم صلّي الله عليه و آله نقل شده است که فرمود: “هرکس با تسليت و دل جويي خداوند تسلّي نجويد، نَفَسش از حسرت هاي پي در پي دنيا بند مي آيد، و هرکس چشم بدوزد به آن چه در دست مردمان ديگر است، اندوهش فراوان شود و سوز دلش درمان نپذيرد، و هرکس جز در خوردن و يا نوشيدن يا جامه پوشيدن براي خداي عزّوجلّ در خودش نعمتي نبيند، مسلّماً کردارش کم و کوتاه، و عذابش نزديک است.” (کافي،2/315/5) علي عليه السّلام صفات دنيادوستان را چنين بر مي شمرد که: “ياد مرگ از قلب هايتان پنهان شده، و آمال و آرزوهاي دروغين در وجودتان حاضر گشته، نفوذ دنيا بر شما بيش از آخرت است و متاع زودرس دنيا شما را از ياد متاع جاوداني آخرت بيرون برده است، شما همه از نظر دين خدا برادريد و چيزي جز زشتي درون و سوءنيّت شما را از هم پراکنده نکرده، نه به يکديگر کمک، و نه هم ديگر را نصيحت مي کنيد، نه به هم بذل و بخششي داريد و نه به يکديگر مهر و محبّت مي ورزيد، شما را چه شده؟ که با رسيدن به مقدار کمي از دنيا فرحناک و با نشاط مي شويد، ولي از دست رفتن و محروميّت فراوان آخرت، شما را محزون نمي کند؟ و از دست دادن مقدار کمي از دنيا شما را مضطرب و پريشان مي سازد، تا آن جا که آثار آن در چهره هايتان آشکار و در برابر آن چه از دست داده ايد کم صبري مي کنيد گويا اين جا سراي اقامت هميشگي شماست؟ و گويا وسايل آن براي شما هميشه جاويد است؟ آن چه که موجب مي شود هر يک از شما عيب ديگري را به زبان نياورداين است که مي ترسيد همان عيب را درباره ي شما بازگو کنند. دست به دست هم داده ايد که آخرت را ترک گوييد و نسبت به دنيا عشق ورزيد، دينتان لقلقه ي زبانتان شده، به کسي مي مانيد که از کارش فراغت يافته و رضايت مولاي خويش را فراهم آورده است.” (نهج البلاغه، 2/54) مهم ترين عوارض سوء دنيا پرستي بي توجّهي به استعدادها و توانايي هاي انسان و امکان کمال يافتن اوست، زيرا فرد دنيا پرست پيوسته در حال تأمين نيازهاي مادّي خود است و به شدّت از نيازهاي عالي که ويژه ي انسان است و تأمين آن موجب کمال است غفلت دارد به اين سبب است که امام صادق عليه السّلام فرمود: “دورترين حالي که بنده از خداي عزّ و جلّ دارد اين است که اندوهي جز براي شکم و … نداشته باشد.” (کافي،2/319/14) و فردي که تمام نيازهايش در نيازهاي مادّي خلاصه مي شود هرگز با تأمين آن راضي نمي شود و پيوسته حرص و طمعش نسبت به دنيا و کالاهاي آن افزون مي شود. از اين رو امام صادق عليه السّلام مي فرمايد: “مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَی عَبْدٍ بَاباً مِنْ‏ اَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ.” (کافي،ج2،ص319/12)

فيض کاشاني رحمه الله کلّ اعمال انسان را به سه قسم تقسيم کرده و از اين طريق دنيايي بودن يا الهي بودن اعمال را توضيح مي دهد. مي گويد: “يک قسم اعمالي است که الهي بودن آن ممکن نيست و تصوّر ندارد و آن عبارتست از گناهان و محرّمات و انواع تنعّمات مباح. اين قسم از اعمال همه دنيوي محض و مذموم است. اين نوع هم از نظر صورت و هم از نظر معني دنيوي است. برخي از اعمال از نظر صورت الهي است ولي ممکن است براي غير خدا قرار داده شود. و آن سه عمل فکر، ذکر و باز ايستادن از شهوات است. اين سه اگر پنهاني انجام شود و انگيزه اي جز امر خدا و روز قيامت نداشته باشد الهي است و دنيوي نيست، و اگر هدف از تفکّر، بدست آوردن علم براي شرافت يافتن به واسطه ي آن علم باشد يا هدف از ترک شهوت حفظ مال يا تعصّب نسبت به سلامتي بدن يا مشهور شدن به زهد باشد، در اين حالت اين اعمال از نظر معني دنيوي مي شود اگرچه به واسطه ي صورتش گمان برده مي شود که الهي است. برخي از اعمال است که بنا بر صورتش بهره مندي نفس را همراه دارد و ممکن است که از نظر معني براي خداوند انجام شود مانند خوردن، ازدواج کردن و هر آن چه به بقاي فرد و بقاي نسل انسان مربوط مي شود، اگر در اين موارد نيّت فرد بهره مندي نفس باشد عملي دنيوي است و اگر نيّت کمک گرفتن از آن براي تقوي ورزيدن در دنيا باشد از نظر معنا الهي است اگرچه صورت آن صورتي دنيوي است.” (محجة البيضاء، 6/20-18) خواست هاي انسان که تنها بهره مندي در اين جهان را شامل شود از ديدگاه قرآن کريم با واژه ي “هوي” مورد اشاره قرار گرفته است. قرآن کريم انسان ها را در چگونگي تأمين نيازهاي مادّي و نيّت و قصدي که در تأمين خواست ها و اميال مادّي خود دارند به دو گروه تقسيم مي کند، مي فرمايد: “فَاَمَّا مَن طَغَی () وَ ءَاثَرَ الحَيَوةَ الدُّنْيَا() فَإِنَّ الجَحِيمَ هِىَ الْمَأوَی() وَ اَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهَوَی‏() فَإِنَّ الجَنَّةَ هِىَ الْمَأوَی” ‏(نازعات/37-41) آن انگيزه هايي که انسان در زندگي اين جهاني مدّ نظر دارد و براي آن تلاش مي کند در آيه ي شريفه ي زير جمع شده است: “إعْلَمُواْ اَنَّمَا الحَْيَوةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَ لهَْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفَاخُرُ  بَيْنَكُمْ وَ تَكاَثُرٌ فىِ الْاَمْوَالِ وَ الْاَوْلَادِ…” (حديد/20) “لَعِب” به معناي بازي منظّمي است که هدفي آني و نزديک در بر دارد. “لَهو” عبارتست از هر عمل سرگرم کننده. “زينة” وسيله اي است براي آراستن. “تفاخر” به معناي مباهات کردن است. و “تکاثر” افزايش دادن و زياد کردن است که خداوند در آيه ي شريفه دو حوزه ي اموال و فرزندان را براي آن مشخص مي کند. علّامه طباطبايي رحمه الله پس از بيان معني واژگان آيه ي شريفه مي گويد: “زندگي دنيا عرضي است زايل، و سرابي است باطل که از يکي از خصال پنج گانه زير خالي نيست، يا لعب و بازي است، و يا لهو و سرگرم کنک، يا زينت است و يا تفاخر و يا تکاثر، و همه ي اين ها موهوماتي است که نفس آدمي بدان و يا به بعضي از آن ها علقه مي بندد، اموري خيالي و زايل است که براي انسان باقي نمي ماند وهيچ يک از آن ها براي انسان کمال نفساني و خيري حقيقي جلب نمي کند.” (تفسير الميزان، 37/343) حبّ و دوست داشتن دنيا منشاء بسياري از گناهان و محرّمات است چنان که از امام صادق عليه السّلام نقل شده است که فرمود: “رَأسُ‏ كُلِّ خَطِيئَةٍ حُبُّ‏ الدُّنْيَا” (کافي، 2/315/1)

صفات مذموم ناشي از دنيا خواهي

برخي از صفات مذموم ناشي از دنيا خواهي که شديداً مورد نکوهش است، به اجمال در ذيل مورد اشاره قرار مي گيرد:

1- رياست طلبي

از امام صادق عليه السّلام نقل شده است که: “مَنْ‏ طَلَبَ‏ الرِّئَاسَةَ هَلَکَ (همان، 2/297/2)

2- دين را دام دنيا ساختن

از رسول خدا روايت شده است که فرمود: “خداوند متعال مي فرمايد: واي بر کساني که دين را دام و طعمه ي بدست آوردن دنيا قرار مي دهند.” (کافي، 2/299/1)

3- توصيف عدل و عمل نکردن به آن

در قرآن کريم به اين گونه افراد اعتراض شده است و به خشم خداوند نسبت به اين گونه عمل اشاره شده است. مي فرمايد: “يَااَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ() كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ اَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ” (صف/2و3) و در جاي ديگر مي فرمايد: “أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ…” (بقره/44) از امام باقر عليه السّلام روايت شده که فرمود: “به شيعيان ما اين پيغام را برسان که: هرگز ثواب خدا به کسي نمي رسد مگر به سبب عملي که انجام مي دهد و به شيعيان ما بگو که پر حسرت ترين مردم در روز قيامت کسي است که عدالتي را ستوده و سپس به خلاف آن عمل کرده است.” (کافي، 2/300/5)

مضمون عبارت آخر حديث به چندين سند روايت شده است. به هر تقدير همان گونه که در صدر حديث آمده است، صِرف ستودن اعمال نيک و صالح اگرچه ممکن است شنوندگان را به انجام آن بکشاند امّا براي غير عامل به آن فايده اي ندارد و چه بسا شنوندگان عمل صالح با ديدن خلاف گوينده به کلّي از دين گريزان شوند. مضاف بر اين که عدالت جز با عمل به آن در جامعه پياده و اجرا نمي شود.

اين سه صفت از اوصاف دنياخواهاني است که براي رسيدن به اهداف و اغراض دنيوي، دين و ارزش هاي والاي آن را وسيله قرار داده بدون لياقت و شايستگي به لباس دين ملبّس مي شوند. اين ها دنياخواهاني هستند که از همه افراد نسبت به دين ظالم ترند. در يک حکومت اسلامي بايستي شديدترين مجازات ها و محروميّت ها نصيب اين گونه افراد شود، زيرا مهم ترين عامل بدبيني مردم پاک سرشت مخصوصاً جوانان نسبت به دين خدا هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من