طرح هر روز يک آيه، رمضان 1440
آيه هفتم
حقيقت زندگی انسان در نشأت آخرت
جزء هفتم، آيه 94 سوره انعام:
وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی كَمَا خَلَقْنَاكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَی مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ »كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ »
« تک تک نزد ما آمده ايد ، آن سان كه در آغاز شما را بيافريديم، در حالى كه هر چه را كه ارزانيتان داشته بوديم پشت سر نهاده ايد و هيچ يك از شفيعانتان را كه می پنداشتيد با شما شريكند همراهتان نمی بينيم. از هم بريده شده ايد و پندار خود را گمگشته يافتهايد. (انعام/94)»
پرسشها:
1- در آيه 94 سوره انعام زمان گفتگوی خداوند با بنده چه زمانی است؟
2- با توجّه به آيه 94 سوره انعام خلق شدن و بازگشتن انسان به سوی خداوند با چه حالتی است؟
3- با توجّه به آيه 94 سوره انعام انسان کدام يک از نعمت های خداوند که در دنيا از آن بهره مند بود را با خود از دنيا می برد؟
4- در آيه 94 سوره انعام چند بار از ضمير متکلّم مع الغير استفاده شده است؟ چرا؟
پاسخها:
1- در آيه 94 سوره انعام زمان گفتگوی خداوند با بنده زمان پس از مرگ است. آن روزی كه با مردن بر پروردگار خود وارد شده و حقيقت امر را درمی يابد. آيه شريفه از آن حقيقت خبر می دهد.
2- با توجّه به آيه 94 سوره انعام خلق شدن و بازگشتن انسان به سوی خداوند به صورت يکی يکی و جدا از هم است. انسان تنهای تنها نزد خداوند بازمی گردد.
3- با توجّه به آيه 94 سوره انعام انسان هيچ يک از نعمت های خداوند که در دنيا از آن بهره مند بود را با خود از دنيا نمی برد. بی چيز بی چيز می رود.
4- در آيه 94 سوره انعام چهار بار از ضمير متکلّم مع الغير استفاده شده است. اين ضمير در واژگان « جِئْتُمُونَا : نزد ما آمده ايد.» « خَلَقْنَاكُمْ : شما را آفريديم.» « خَوَّلْنَاكُمْ : ارزانيتان داشتيم.» « مَا نَرَی : نمی بينيم.»
ضميرهای متکلّم استفاده شده در اين آيه شريفه برای اين است که انسان توجّه يابد که جز خدای تعالى چيزی زندگی او را اداره نمی كرده و نمی كند.
پس هر چه را كه خيال می كرده در تدبير امر او مؤثّر است، از نزد خداوند برای او مهيّا شده است:
حياتش در دنيا با اراده و خواست خداوند بوده است. زيرا خداوند او را خلق کرده بود.
اموالى كه وسيله زندگی خويش می پنداشته روزی بوده که خداوند به او داده است.
اولادی كه گمان می کرده است توسّط آنان ياری می شده است همه هم مخلوق خدايند و هم به خواست خداوند در مسير ياری او قرار گرفته اند. در واقع خداوند تدبير امر او را می نموده است.
همسران و خويشاوندان كه آنان را پشت و پناه خود می دانسته به استقلال همراهيش نمی کردند بلکه تدبير خداوند آنان را با او همراه کرده است و ياور اصلی و حقيقی خداوند بوده است.
اربابان، خدايان، وسايل و مردمی که از آنان شفاعت می خواست و به جای خداوند به آنان پناه می برد و کم کم آنان را شريک خداوند می ساخت. در دنيا نيز هيچ يک به استقلال کاری برای او انجام نداده اند و بعد از مرگ هم تمام رشته ها ميان او و آنها بريده شده تنها نزد خداوند می رود. حقيقت اين امر پس از مرگ برای او آشکار می شود و در دنيا از آن غفلت دارد.
علامه طباطبايی (ره) می گويد: مراد از « شفعاء » خدايانى هستند كه مشركين آنها را در مقابل خدا معبود خود می گرفتند و آنها را می پرستيدند تا شايد در نزد خدا شفاعتشان كنند، و از اين راه شركای خدا در آفرينش شمرده شدند.( ترجمه الميزان، ج7، ص: 396)
علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه شريفه می گويد: انسان جزئی از اجزای عالم است كه مانند همه آن اجزا در تحت تدبير الهی متوجّه به سوی غايتى است كه خدای سبحان برايش معيّن و مقدّر كرده، و هيچ موجودی از موجودات عالم دخالت و حكومت در تدبير امور او ندارد، و اسبابى هم كه بر حسب ظاهر مؤثّر به نظر می رسند آثارشان همه از خدای تعالى است و هيچيك از آن اسباب و علل مستقل در تأثير نيست.
اما چه بايد كرد كه انسان وقتى در برابر زينتهای ظاهری و مادی زندگی، و اين علل و اسباب صوری قرار می گيرد يكباره دل به آن لذائذ داده، و تماماً به آن علل و اسباب تمسّك می جويد، و قهراً در برابر آنها خاضع گشته و همين خضوع او را از توجّه به مسبّب الاسباب و خالق و به وجود آرنده علل بازمی دارد و به تدريج آن اسباب را مستقل در تأثير می پندارد، به طوری كه ديگر هيچ همّی برايش نمی گذارد جز اينكه با خضوع در برابر آنها لذائذ مادّی خود را تأمين كند، و همه عمر خود را به سرگرمی با اين اوهام سپری ساخته و به كلّی از حق و حقيقت غافل بماند. ( ترجمه الميزان، ج7، ص: 396)