جدول صرف، معنی و نحو الفاظ و ترکيبهای آيه 6 سوره حمد
اِهْدِنَا ٱلصِّرٰاطَ ٱلْمُسْتَقيِمَ ﴿6﴾
کلمه | صرف | معنی | نحو |
اِهْدِ | فعل امر، مبنی بر حذف حرف علّه، مفرد مذکّر مخاطب، باب فَعَلَ يَفْعِلُ، از ريشه هدی، معتل اللام، ناقص يايی، متعدّی به دو مفعول، معلوم | هدايت کن | فعل، فاعل ضمير مستتر اَنْتَ |
نَا | ضمير متّصل نصبی، متکلّم مع الغير، مبنی بر سکون | ما را | مفعولٌ به اوّل، محلّاً منصوب |
اَلصِّراطَ | اسم، غير مصدر، مفرد، معرب، معرفه، | راه | مفعولٌ به دوّم، منصوب علامت نصب فتحه ظاهر در حرف آخر |
اَلْمُسْتَقيمَ | اسم، مشتق، اسم فاعل از ثلاثی مزيد، باب استفعال، ريشه قوم، معتل العين، اجوف واوی، مفرد، معرفه، معرب | راست | صفت الصِّراطَ، تابع، منصوب علامت نصب فتحه ظاهر در حرف آخر |
نکات مهمّ صرفی در اين جدول عبارتند از: فعل امر، ضمير متّصل نصبی نَا، اسم فاعل از ثلاثی مزيدٌ فيه.
فعل آيه 6 سوره حمد «اِهْدِ» ، «فعل امر»
کلمه «اِهْدِ» فعل امر است. فعل امر فعلی است که بر طلب انجام کار دلالت دارد. هرگاه از مخاطب (شنونده) انجام کاری درخواست شود، فعل امر را «امر به صيغه» می نامند. «امر به صيغه» شش صيغه دارد.
روش ساختن فعل امر به صيغه
شش صيغه «امر به صيغه» از شش صيغه مخاطب فعل مضارع ساخته می شود. برای ساختن هر يک از صيغه های فعل امر مراحل زير انجام می شود:
1- حرف مضارع از اوّل فعل مضارع حذف می شود.
2- اگر حرف اوّل بعد از حرف مضارع ساکن باشد. يک همزه وصل به جای حرف مضارع قرار داده می شود. حرکت اين همزه به حرکت عين الفعل مضارع بستگی دارد، اگر حرکت عين الفعل مضارع ضمّه باشد، همزه مضموم می شود. اگر حرکت عين الفعل مضارع کسره يا فتحه باشد، همزه مکسور می شود.
3- نشانه رفع از آخر صيغه مضارع حذف می شود. فعل «امر به صيغه» مبنی است و نبايد علائم رفع در آخر آن باقی بماند.
نشانه رفع در صيغه ی هفتم ضمّه است که تبديل به سکون می شود.مانند:
تَعْبُدُ 1- می شود: عْبٌدُ 2- می شود: اُعْبُدُ 3- می شود: اُعْبُدْ
نشانه رفع در صيغه هشتم، نهم، دهم و يازدهم نون است که حذف می شود.
صيغه 12 نشانه رفع ندارد و مبنی است. نون صيغه 12 ضمير بارز جمع مؤنّث مخاطب است و در امر حذف نمی شود.
نشانه رفع در فعلهای مضارع معتل اللّام (ناقص) تقديری است، يعنی ضمّه حرف آخر ظاهر نمی شود، زيرا ضمّه بر ياء و واو سنگين است. در فعلهای امر ناقص برای برداشتن نشانه رفع «حرف علّه» حذف می شود.
مانند فعل امر «اِهْدِ = هدايت کن». «اِهْدِ» فعل امر از ريشه هدی است. ماضی آن «هَدَیٰ = هدايت کرد» بر وزن فَعَلَ است که ياء متحرّک ماقبل مفتوح تبديل به الف شده است، مضارع آن «يَهْدِی = هدايت می کند» بر وزن يَفْعِلُ است. ضمّه که نشانه مرفوع بودن است چون بر ياء سنگين است حذف شده است. صيغه هفتم فعل مضارع آن «تَهْدِی = هدايت می کنی» است. فعل «امر به صيغه» آن «اِهْدِ = هدايت کن» است که ياء (حرف علّه) از آخر آن حذف شده است. گفته می شود: در «اِهْدِ» «اِعلال حذفی» صورت گرفته است. اِعلال حذفی در «اِهْدِ» به حذف حرف علّه است.
فاعل فعل «اِهْدِ» ضمير مستتر اَنْتَ است. فعل هدی متعدّی است و علاوه بر فاعل به مفعول نيز نياز دارد. مفعول آن ضمير متّصل نصبی «نَا = ما را» است. بنابراين «اِهْدِنَا = ما را هدايت کن» يک جمله فعليّه متشکّل از فعل، فاعل و مفعول است.
ضمير متّصل جرّی يا نصبی «نَا»
« نَا » ضمير متّصل نصبي يا جرّي براي متکلّم مع الغير به معني «ما را» يا، «ما» است. «نَا» مبني بر سکون است. اِعراب «نَا» همواره در تمام جايگاههايش در جمله محلّي است. هرگاه ضمير «نَا» متّصل به اسم باشد محلّاً مجرور و مضافٌ اِلَيْه است. هرگاه متّصل به حروف جرّ باشد محلّاً مجرور به حرف جرّ است. هرگاه متّصل به فعل باشد محلّاً منصوب و مفعولٌ به است. مانند: «اِهْدِنَا» که اِهْدِ فعل امر مبنی بر حذف حرف علّه، اَنْتَ مستتر در آن فاعل، نَا محلّاً منصوب مفعولٌ به است.
جدول صيغه متکلّم مع الغير
صيغه | ضمائر منفصل | ضمائر متّصـــــــــــــــــــــل | |||||
صيغه | ضمير منفصل رفعی | ضمير منفصل نصبی | فعل ماضی | ضمير متّصل رفعی | فعل مضارع | ضمير متّصل رفعی | ضمير متّصل نصبی و جرّی |
14 – متکلّم مع الغير | نَحْنُ: ما | اِيّانَا: ما را | عَبَدْنا پرستيديم ما | نا بارز | نَعْبُدُ می پرستيم ما | – نَحْنُ مستتر | نَا ما يا ما را |
فعل هدی دو مفعول می گيرد، مفعول دوّم هدی يا بدون حرف جرّ و منصوب می آيد، مانند: کلمه «الصِّراطَ = راه» در جمله «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ = ما را به راه راست هدايت فرما». مفعول دوّم هدی گاهی با حرف جرّ لام و گاهی با حرف جرّ اِلی می آيد.
اسم «الْمُسْتَقيم» در آيه 6 سوره حمد
« اَلْمُستَقيمَ » اسم مشتقّی است که صفت « الصِّراطَ » است. به همين دليل از اعراب آن تبعيّت کرده و منصوب شده است. نشانه منصوب بودن آن نيز فتحه ظاهر در حرف آخر آن است.
« اَلْمُستَقيمَ » اسم فاعل از ثلاثی مزيدٌفيه باب استفعال است. ريشه آن «ق و م» اجوف واوی است. به باب استفعال رفته و ماضی آن که «اِسْتَقْوَمَ» است با اِعلال قلبی «اِسْتَقَامَ» می شود. مضارع آن که «يَسْتَقْوِمُ» است با اِعلال قلبی «يَسْتَقيمُ» می شود. ارتباط دو واژه «مُسْتَقيم» و «يَسْتَقيمُ» از شباهتشان آشکار است. توضيح اين مطلب به اين صورت است که: «اسم فاعل از ثلاثی مزيدٌ فيه» از مضارع هر باب ساخته می شود. بدين ترتيب که حرف مضارع برداشته می شود و به جای آن يک ميم مضموم قرار داده می شود. علامت رفع نيز از آخر آن حذف می شود. مانند: «يَسْتَقيمُ» که می شود: «مُسْتَقيم»